با اين منطق با منطق ديگری قابل توجيه نيست . چطور ؟ اگر منطقش فقطمنطق دفاع میبود ، شب عاشورا كه اصحابش را مرخص میكند ( به دليلی كهعرض كردم ) و بيعت را بر میدارد تا آنها آگاهانه كار خودشان را انتخاببكنند ، بعد كه آنها انتخاب میكنند بايد اجازه ماندن به آنها ندهد وبگويد شرعا جايز نيست كه شما اينجا كشته شويد ، اينها مرا میخواهندبكشند ، از من بيعت میخواهند ، من وظيفهام اينست كه بيعت نكنم ، كشتههم شدم ، شدم ، شما را كه نمیخواهند بكشند ، شما چرا اينجا میمانيد ؟شرعا جايز نيست ، برويد . نه ، اينجور نيست . در منطق ثائر و انقلابی ، در منطق كسی كه مهاجماست و میخواهد پيام خودش را با خون بنويسد ، هر چه كه اين موج بيشتروسعت و گسترش پيدا كند ، بهتر است ، چنانكه وقتی كه ياران و خاندانشاعلام آمادگی میكنند ، به آنها دعا میكند كه خدا به همه شما خير بدهد ،خدا همه شما را اجر بدهد ، خدا . . . چرا در شب عاشورا " حبيب بن مظاهر اسدی " را میفرستد كه برو درميان بنی اسد اگر میشود چند نفر را برايمان بياور . مگر بنی اسد همهشانچقدر بودند ؟ حالا گيرم حبيب رفت از بنی اسد صد نفر را آورد . اينها درمقابل آن سی هزار نفر چه نقشی میتوانستند داشته باشند ؟ آيا میتوانستندمثلا اوضاع را منقلب كنند ؟ ابدا . امام حسين میخواست در اين منطق كهمنطق هجوم و منطق شهيد و منطق انقلاب است ، دامنه اين قضيه گسترش پيداكند . اينكه خاندانش را هم آورد ، برای همين بود ، چون قسمتی از |