همچنان باقی بودهاند : « لا ، و الله لا اعطيكم بيدی اعطاء الذليل و لا اقراقرار العبيد » ( 1 ) ، نه ، به خدا قسم هرگز دستم را به دست شما نخواهمداد . هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد . حتی در همين شرايطی كه امروز قرارگرفتهام و میبينم كشته شدن خودم را ، كشته شدن عزيزانم را ، كشته شدنيارانم را ، اسارت خاندانم را ، حاضر نيستم با يزيد بيعت كنم .اين عامل از كی وجود پيدا كرد ؟ از آخر زمان معاويه ، و شدت و فوريتآن بعد از مردن معاويه و به حكومت رسيدن يزيد بود . عامل دوم مسئله دعوت بود . شايد در بعضی كتابها خوانده باشيد مخصوصادر اين كتابهای به اصطلاح تاريخی كه به دست بچههای مدرسه میدهند .مینويسند كه در سال شصتم هجرت ، معاويه مرد ، بعد مردم كوفه از امامحسين دعوت كردند كه آن حضرت را به خلافت انتخاب كنند . امام حسين بهكوفه آمد ، مردم كوفه غداری و بیوفايی ك ردند ، ايشان را ياری نكردند ،امام حسين كشته شد ! انسان وقتی اين تاريخها را میخواند فكر میكند امامحسين مردی بود كه در خانه خودش راحت نشسته بود ، كاری به كار كسینداشت و درباره هيچ موضوعی هم فكر نمیكرد ، تنها چيزی كه امام را از جاحركت داد ، دعوت مردم كوفه بود ! در صورتی كه امام حسين در آخر ماهرجب كه اوايل حكومت يزيد بود ، برای امتناع از بيعت از مدينه خارجمیشود و چون مكه ، حرم امن الهی است و در آنجا امنيت بيشتری وجود داردو مردم مسلمان پاورقی : 1 - ارشاد مفيد ص . 235 |