دست يزيد باشد ولی كار در دست شما تا اختلافی ميان مردم رخ ندهد ، شمابيائيد فعلا بيعت كنيد ، عملا زمام امور در دست شما باشد ، آنها را قانعكند . ولی آنها قبول نكردند و اين كار آنطور كه معاويه میخواست عملی نشد. بعد با نيرنگی در مسجد مدينه میخواست به مردم چنين وانمود كند كه آنهاحاضر شدند و قبول كردند ، كه آن نيرنگ هم نگرفت . معاويه هنگام مردن سخت نگران وضع پسرش يزيد بود و نصايحی به او كرد .گفت : تو برای بيعت گرفتن ، با عبدالله بن زبير آنطور رفتار كن ، باعبدالله بن عمر آنطور رفتار كن ، با حسين بن علی عليه السلام اينگونهرفتار كن . مخصوصا دستور داد با امام حسين ( ع ) با رفق و نرمی زيادیرفتار كند . گفت : او فرزند پيغمبر است ، مكانت عظيمی در ميان مسلميندارد ، و بترس از اينكه با حسين بن علی با خشونت رفتار كنی . معاويهكاملا پيش بينی میكرد كه اگر يزيد با امام حسين با خشونت رفتار كند ودست خود را به خون او آلوده سازد ، ديگر نخواهد توانست خلافت كند وخلافت از خاندان ابوسفيان بيرون خواهد رفت . معاويه مرد بسيار زيركی بود، پيش بينیهای او مانند پيشبينیهای هر سياستمدار ديگری غالبا خوب ازآب درمیآمد . يعنی خوب میفهميد و خوب میتوانست پيش بينی كند .برعكس ، يزيد ، اولا جوان بود ، و ثانيا مردی بود كه از اول در زیبزرگزادگی و اشرافزادگی و شاهزادگی بزرگ شده بود ، با لهو و لعب انسفراوانی داشت ، سياست را واقعا درك نمیكرد ، غرور جوانی و رياستداشت ، غرور ثروت و شهوت |