كند و به سوی راه راست و مستقيم باز گردد و از عمق باطن و روح خود بهسوی خداوند بيايد نه فقط به دليل اجبار و اضطرار - و خداوند او را درجوار رحمت خود نپذيرد . آن چيزی كه ركن و اساس توبه را تشكيل میدهد ، ندامت و پشيمانی از كاربد و تصميم به ترك گناه است ، چيزی كه هست ، ندامت و پشيمانی از گناهو تصميم به ترك گناه دو نوع است : يك نوع پشيمانيها و تصميمهای كاذباست كه هر آدم خطا كاری هنگامی كه با كيفر و چوب قانون مواجه میگرددپشيمان میشود و آرزو میكند كه ای كاش آن عمل زشت را نكرده بود تا حالااين كيفر را نمیچشيد . هر كسی كه كيفر را جلو چشم خود ببيند در آن حال كهكيفر را میبيند نمیتواند تصميم به گناه بگيرد . خود همان شخص گناهكار درحين ارتكاب گناه اگر چشمش به كيفر میافتاد و آن را حاضر و آماده میديد، از همان اول مرتكب گناه نمیشد . ديدن كيفر در جلو چشم و آنگاه تركگناه چيزی شبيه به اجبار و اضطرار و به منزله امری خارج از حد اختياراست . ترك گناه آنوقت توبه و تصميم و اختيار محسوب میگردد كه آدمیخود گناه را نقل و حاضر ببيند و كيفر گناه را نسيه و غايب بداند و آنگاهبه ملاحظه كيفر آينده و يا به خاطر اجر و ثواب آينده و يا به ملاحظهاحساس زشتی و پليدی كه در خود گناه میكند از ارتكاب آن گناه منصرفگردد . توبه حقيقی يعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح وارشاد ، و بديهی است كه اگر انصراف ، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهدهكيفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به |