بلكه مسؤول آن دو كار خود متهم كنندگان بودند : يكی خون عثمان كه مستمسكاصحاب جمل و اصحاب صفين بود ، در صورتی كه خود آنها در آن كار دستداشتند ، و يكی داستان حكمين كه مستمسك خوارج بود و خود آنها به وجودآورنده آن داستان بودند . اكنون عرض میكنم دو موضوع ديگر هم بود كه بعضیديگر از راه خير خواهی و كمك به اميرالمؤمنين پيشنهاد میكردند ولی برایآن حضرت اخلاقا مقدور نبود كه بپذيرد . آن دو موضوع يكی تقسيم بيت المالبود كه آن حضرت امتيازی برای بعضی نسبت به بعضی قائل نمیشد ، فرقی ميانعرب و عجم ، ارباب وغلام ، قريشی و غير قريشی نمیگذاشت ، و يكی ديگر بهكار بردن اصل صراحت و امانت و صداقت در سياست بود كه به هيچ وجه حاضرنبود ذرهای از آن منحرف شود و تا حدی اصول تزوير و فريب و نيرنگ را بهكار ببرد . همه اينها گذشته از اين كه در تاريخ ضبط شده ، در سخنان خودآن حضرت منعكس و موجود است . راجع به تقسيم علی السويه و رعايت اصلمساوات و تبعيض قائل نشدن میفرمايد : " « أتامرونی ان اطلب النصربالجور فيمن وليت عليه ؟ و الله لا اطور به ما سمر سمير » " به منپيشنهاد میكنيد موفقيت را از راه جور و ستم بر مردمی كه رعيت من هستندتأمين كنم ؟ به خدا قسم كه تا دنيا دنياست چنين چيزی برای من ممكن نيست. " « لو كان المال لی لسويت بينهم فكيف و انما المال مال الله » "اگر اينها مال شخصی خودم میبود و میخواستم بر مردم تقسيم كنم تبعيضی قائلنمیشدم تا چه رسد به اينكه بيت المال است ، مال خداست و ملك شخصی كسینيست . بعد فرمود : " « الا و ان اعطاء المال فی غير حقه تبذير و اسرافو هو يرفع » |