و تجمل و مد و تقليد ، و دسته ديگر در اين بازار خود را خريداری میكنند وشخصيت واقعی و انسانی خود را باز میيابند ، يك دنيا بزرگواری و عزتنفس و مناعت و شرافت و راستی و استقامت و عدالت و تقوی و حقيقتخواهی و ايمان و معنويت برای خود ذخيره میكنند ، در اين بازار آن نرخیرا به رسميت میشناسند كه قرآن تعيين كرد كه هيچ چيز ارزش ندارد كه آدمیخود را به آن بفروشد . امام صادق عليه السلام در ضمن اشعاری میفرمايد : من اين نفس گرانبها رادر بازار وجود و هستی فقط يك قيمت برايش قائل هستم ، فقط يك گوهراست كه شايسته است بهای اين متاع گرانبها قرار گيرد ، آن گوهر هماناست كه از صدف كون و مكان بيرون است ، من در ميان تمام مخلوقات جهانچيزی كه ارزش بهای اين كالا را داشته باشد سراغ ندارم ، اگر من خود را ونفس خود را به يك كالای دنيايی بفروشم ، به موجب اينكه كالای دنيايیفانی شدنی است از بين میرود و متاع گرانبهای روح و نفس من نيز به موجباين كه فروخته شد از دستم رفته است ، ديگر من دست خالی هستم ، نه متاعدر دستم هست و نه بهای آن .
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود |
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است |