احاطه كرده است متوافق و هماهنگ و سازگار باشد . بالاتر اينكه انسانعلاوه بر محيط طبيعی از آب و هوا و نور و منطقه و سرزمين سالم كه مرضخيز نباشد يك محيط مخصوصا ديگر هم دارد و آن محيط و جو اجتماعی است كهدر آن زندگی میكند . برای جاندارانی كه زندگی مدنی و اجتماعی ندارند ديگرمحيط اجتماعی وجود ندارد ولی برای انسان محيط اجتماعی وجود دارد . البتهبعضی از جانداران ديگر نيز زندگی اجتماعی دارند مثل زنبور عسل و بعضی ازاقسام موريانه و مورچگان و بسياری ديگر از حيوانات وحشی ، اما زندگیاجتماعی آنها چون به حكم غريزه و به صورت خودكار انجام میگيرد قهرا محيطاجتماعی آنها چيزی است شبيه محيط طبيعی ، بر خلاف انسان كه شرايطاجتماعی را به طور خودكار ندارد و بايد با فكر و اراده خود بسازد .اينجاست كه دشواری كار زندگی بشر نمودار میشود . افراد انسانی كه با ماو شما معاشرت دارند ، و آداب و عادات و اخلاق عمومی و قوانين و مقرراتو طرز تشكيلات اجتماعی ، همه عواملی است اجتماعی كه بر ما و شما احاطهدارد ، میبايست اين امور با خواستههای ما و آرزوها و احتياجات ما وخلاصه با زندگی مخصوص ما توافق و هماهنگی داشته باشد و هم زندگی مخصوصما با اينها متوافق و سازگار باشد . اما آن توافق و انعطافی كه در سازمان اجتماعی نسبت به فرد بايد بودهباشد اين است كه جامعه منافع فرد را در ضمن مصالح اجتماع حفظ كند ، يعنیهدف اصلی يك زندگی اجتماعی نمیتواند فرد و منافع فردی باشد ، بايد نوعو مصالح عمومی باشد ، بايد اموری باشد كه بقا و دوام و خوشی جمع را بهترتضمين كند و بديهی |