بعلاوه خود انبياء و اولياء از اين محبتها بهرهمند و سرشار بودند و اينكمال آنها بود نه نقص آنها . پيغمبر اكرم فرزندان خود را دوست میداشت، و هم آن حضرت در مورد زن و عطر و نماز میگفت : « حبب الی من دنياكم ثلاث : الطيب و النساء و قرش عينی فی الصلوش » .در اين دنيا سه چيز را دوست میدارم ، بوی خوش و زنان و روشنی چشم درنماز . پس مقصود ترك اين علاقهها نيست . اگر واقعا آدمی پيدا شود كه هيچاحساسات و عواطفی نسبت به هيچ چيز و هيچ كس نداشته باشد ، دوستانینداشته باشد ، بچههايش در نظرش مثل بيگانه بلكه مثل چوب و سنگ باشندو فرض هم بكنيم فقط از آن جهت به آنها علاقه داشته باشد كه مخلوقی ازمخلوقات خدا هستند ، اين كامل نيست ، ناقص است . اگر ابراهيم كه حاضرشد فرزند خود را قربانی كند احساساتش نسبت به اسماعيل مساوی بود بااحساساتش با يك گوسفند ، پس حاضر شدنش برای فدا دادن ، كمالی محسوبنمیشود ، مساوی بوده با قربانی كردن گوسفندی ، و همچنين حضرت سيدالشهداء كه فرزندان و برادران و نزديكان خود را در راه خدا فدا كرد ، اگرعلاقه خاصی به آنها نداشت اين فداكاری اهميت زيادی نداشت . مقصود ايننيست ، مقصود چيز ديگری است كه از خود قرآن كريم و همچنين از كلماتاميرالمؤمنين علی عليه السلام كه به مناسبت كلمات آن حضرت وارد اينبحث شديم استفاده میشود . در سوره آل عمران میفرمايد : |