احوال و كمالات ابراهيم كوچك ترين خبری نداشتند ، بنابراين نمیتوانستندباور كنند كه رسول اكرم كه در قالب يك بشر در جلو آنها ظاهر است ،احيا كننده ملت و طريقه ابراهيم باشد ، يعنی آن سيمای دروغين كه آنها ازوهم و خيال خود ساخته بودند يك ديوار و سد و مانعی بود و به تعبير قرآنحجاب و پردهای بود بين آنها و درك حقيقت . آدم جاهل كه از درك حقيقتمحروم است ، هميشه میخواهد با قلاب جهل و وهم ، خود را با اشياء مربوطكند و به همين جهت فاصلهاش با حقيقت زيادتر میشود و همين باعث میشودكه از عمل ، از استفاده از حقيقت محروم میماند . به عبارت ديگر بعضی ازمردم ميل دارند هر چيزی را از نزديك ببينند و از نزديك مشاهده كنند وبعضی ديگر ميل دارند از دور ببينند و از دور مشاهده كنند . اين ميل به ازنزديك ديدن و ميل به از دور ديدن واقعا دو ميل مختلف است كه در افرادهست . ميل به از نزديك ديدن وقتی است كه آدمی علاقهمند است كه يك چيزرا با چشم خود درست ببيند و يا از روی قرائن و دلايل ، آن چيز را مطالعهكند و درباره آن قضاوت كند ، و اما ميل به از دور ديدن اين است كه قوهخيال و واهمه بر انسان مسلط است و ميل دارد چشمها را به هم بگذارد ونبيند ، ميل دارد دور بايستد و شبح مبهمی ببيند و در اطرافش خيالپردازیكند . باور میكنيد كه در نظر بسياری از مردم ، مجهول و مبهم و تاريك ،عظمت و فخامت و ابهت بيشتری دارد از معلوم و روشن ، هر چند آن امرمعلوم در ذات خود عظيم و فخيم و با جلالت باشد ؟ اگر بخواهند يك چيزمورد علاقه خود را عظيم بشمارند دور از او میايستند و او را از خود دورنگه میدارند كه نبينند |