تاريكی گام بر دارد ، نه در روشنايی ، سر مطلب اين است كه قوه خيالتابع تمايلات و آرزوهای مكتوم و مكنونی است كه در ضمير انسان نهفته است، هر چيزی را آن طور زينت میدهد و آن طور نقاشی میكند كه مطابق آرزویانسان باشد . اين نقاشيهای زيبا و موافق آرزو در جايی موجب سرگرمی انساناست كه با حقيقت كه احيانا تلخ است و مخالف آرزوها مواجه نشود :
ما كل ما يتمنی المرء يدركه |
تجری الرياح بما لا تشتهی السفن |
ديگری میگويد :
امانی ان تحصل تكن غاية المنی |
و الا فقد عشنابها زمنا رغدا |
حقيقت گاهی تلخ است ولی خيال هميشه شيرين است . لهذا آدمی كه محكومو مقهور قوه خيال است خواه ناخواه از مواجه شدن با قيافه حقيقت كه ممكناست برای او كريه باشد متنفر است . اما قوه عاقله تابع ميل و آرزونيست ، قاعده و قانون و حساب دارد ، قادر نيست از آن تخلف كند . آياممكن است يك مساله رياضی ، مطابق ميل و آرزوی خودمان برايش استدلالعقلی كه با موازين منطقی سازگار باشد درست كنيم ؟ آيا ممكن استدانشمندان مطابق ميل خودشان برای مسائل علمی دليل پيدا كنند ؟ آنها وعقول آنها ناچارند تابع نواميس كون باشند . اين است سر اينكه آدمی كهقوه عاقلهاش ضعيف و محكوم خيال است علاقه دارد هر چيزی را از دور ومبهم ببيند و از نزديك شدن پرهيز دارد . در اينجا يك نكته است و آن اينكه ممكن است كسی بگويد