لزوم تربيت و پرورش گياهان و حيوانات پی بردهاند . میرسيم به انسان ،اينجاست كه فرق متمدن و وحشی آشكار میگردد . افراد جاهل و بسيط و بی خبراين طور فكر میكنند كه انسان ديگر انسان است ، انسان كه حيوان يا گياهنيست كه احتياج به تربيت و پرورش داشته باشد . رئيس يك قبيله وحشیهرگز لازم نمیبيند ك ه فرزندش تربيت شود و حتی تحت تربيت قرار دادنفرزند خود را نوعی اهانت به خودش و فرزندش تلقی میكند ، شايد هم اينچنين تصور كند كه افراد پست قبيله چون پست و همدوش و هم افق باحيواناتند بايد تربيت شوند ، اما فرزند او را كه يك انسان تمام عياراست ديگر احتياجی به تربيت و آموختن ادب زندگی و خصال عالی نيست .ولی يك انسان عالم متمدن هرگز اين طور فكر نمیكند ، او فرزند خود را بهدليل اينكه انسان است و انسان زاده است بيشتر محتاج تربيت میداند ازيك اسب يا يك كبوتر يا يك گل يا يك درخت . همانطوری كه گياهان بهدليل اينكه از جمادات كامل ترند و حياتی دارند محتاج تربيت میباشند واحتياجشان به تربيت دليل كمال آنهاست نه دليل نقص آنها ، و بازحيوانات به دليل اينكه از نباتات كامل ترند بيشتر به تربيت احتياجدارند از نباتات ، فرزند انسان نيز به دليل اينكه از حيوانات كامل تراست و استعدادهای بيشتری در وجودش نهفته است بيشتر احتياج دارد بهتربيت و پرورش و تعليم آداب و عادات نيك و خصائل عالی . در اينجا يك مرتبه و يك مرحله ديگر هست و آن اينكه مردمی هم كه پیبردهاند به اينكه انسان نيازمند به تربيت است ، در دو مقام و دو منزلقرار دارند : بعضی گمان میكنند كه انسان مانند گياه |