پيغمبری رسيد و به همين دليل كه با جنبه بشری و ناسوتی واجد جنبههایبسيار ارجمند علوی و ملكوتی بود از فرشتگان گوی سبقت برد ، چون بشر استمیتواند معلم و هادی و راهنمای بشر باشد . قرآن میفرمايد اگر فرضافرشتهای را مأمور رسالت میكرديم باز میبايست در صورت بشر و كسوت بشردر آيد تا مردم او را مقياس خود قرار دهند و كار خود را از او قياسبگيرند . اما ما به موجب همان ميل به از دور ديدن ، با يك جمله " كارپاكان را قياس از خود مگير " فاصلهای عظيم بين خود و مشعل هدايتانبياء و اولياء قرار میدهيم . گوينده آن شعر كه میگويد : " كار پاكانرا قياس از خود مگير " مقصود ديگری دارد كه درست است ، او میگويدخودت را مقياس پاكان قرار نده و خيال نكن كه حالات تو همه نمونهای استاز همه افراد ، پس به دليل آنكه در تو نواقص و معايبی هست در همهافراد بشر هست ، خيال نكن همه مانند تو خود خواه و خود پرست هستند ،حاكم مطلق بر وجود آنها هم طمع و شهوت و هواست ، احتمال بده كسانیباشند از بشر در حدی عالی تر و مقامی ارجمندتر ، دارای روح و فكری بلندترو عواطف و احساساتی راقی تر و لطيف تر ، آنها از آنچه تو گرفتار آنهاهستی آزادند . اين بيت را مثنوی در داستان " بقال و طوطی " آورده كهبقالی طوطیای داشت كه با سخن آن طوطی مأنوس بود ، در نبودن او آن طوطینگهبان دكانش بود :
بود بقالی مرا او را طوطی ای |
خوش نو و سبز و گويا طوطی ای |
بر دكان بودی نگهبان دكان |
نكته گفتی با همه سوداگران |
روزی بقال رفته بود و از قضا موشی پيدا شد ، گربهای كه آنجا