است يا نه ؟ به عبارت ديگر ، علاوه بر اينكه در حكمت الهی غايت را بايد غايت فعلگرفت نه غايت فاعل ، و حكيم بودن خدا به معنی ايجاد بهترين نظام برایرسانيدن موجودات به غايات آنهاست نه به معنی فراهم كردن بهترين وسيلهبرای خروج خودش از نقص به كمال و از قوه به فعل و برای وصول به اهدافكماليه خود - آری ، علاوه بر اين - بايد بدانيم كه غايات افعال الهیغايات كليه است نه غايات جزئيه ، غايت خلق آتش ، احتراق است به طوركلی ، نه فلان احتراق جزئی كه احيانا به حال يك فرد مفيد است و يااحتراق جزئی ديگر كه احيانا به حال فرد ديگر زيانبار است . د . برای وجود يافتن يك حقيقت و واقعيت ، تنها فياضيت و تامالفاعليه بودن فاعل كافی نيست ، قابليت قابل هم شرط است ، عدم قابليتقابل در موارد زيادی منشا محروميت برخی موجودات از برخی خيرات وكمالات میگردد . راز پيدايش برخی نقصها از قبيل جهلها و عجزها از نظرنظام كلی و جنبه ارتباط با واجب الوجود همين است . ه . خداوند متعال همان طور كه واجب بالذات است ، واجب من جميعالجهات است ، از اين رو محال است كه موجودی قابليت وجود پيدا كند واز ناحيه او افاضه وجود نشود و امساك گردد . و . شرور و بديها يا خود از سنخ نيستیاند ، مانند جهلها ، |