حجمی خواهد شد ، بعلاوه ما خود كتابی به نام عدل الهی در همين موضوعاتنگاشتهايم و مكرر چاپ شده و در دست است و راه حل اين اشكالات را در آنكتاب ارائه دادهايم ، از ورود تفصيلی خودداری میكنيم و جويندگان را بهآن كتاب ارجاع میدهيم . در اينجا فقط به ذكر اصولی چند كه آشنايی باآنها زمينه حل اشكالات را به دست میدهد ، اكتفا میكنيم و نتيجه گيری رابر عهده خود خواننده محترم میگذاريم : الف . اصل غنا و كمال ذات حق : خدای متعال به حكم اينكه واجب الوجودعلی الاطلاق است و فاقد هيچ كمالی و فعليتی نيست ، هيچ كاری را برایرسيدن خودش به هدفی و كمالی و برای جبران كمبودی در خودش نمیكند ، كاراو به معنی حركت از نقص به كمال نيست . از اين رو مفهوم حكمت دربارهاو اين نيست كه او در كارهای خود بهترين هدفها را برای خود و بهترينوسيلهها را برای رسيدن به هدفهای خود انتخاب میكند . حكمت با اين مفهومدرباره انسان صادق است نه درباره خدا . حكمت الهی به معنی اين است كهكار او رسانيدن موجودات است به كمالات و غايات وجودشان . كار او ايجاداست كه خود به كمال وجود ( از عدم ) رساندن است و يا تدبير و تكميل وسوق دادن اشياء به سوی كمالات و خيرات آنهاست كه نوعی ديگر از افاضه وتكميل است . يك قسمت از پرسشها و ايرادها و اشكالها از قياس خدا بهانسان پديد آمده . غالبا هنگامی كه سؤال میشود " فايده و حكمت فلانمخلوق چيست ؟ " پرسش كننده خدا را مانند مخلوقی كه در كارهايش ازمخلوقات و موجودات حاضر برای هدف خودش میخواهد بهره بگيرد ، در نظر |