هستند از يك روح جمعی حاكم و آنچه واقعا وجود دارد جامعه است نه فرد -كه در اينصورت اولويت با سوسياليسم خواهد بود . اما آيا شق سومی هم در كار است و آن اينكه نه فرد - منظور شخصيت فرداست نه جسم او - مستهلك در جامعه است و نه جمع فاقد اصالت و دارایوجود اعتباری است ، بلكه تركيب فرد و جامعه نوعی است كه در آن فرداصالت و شخصيت دارد و در عين اينكه جمع هم اصالت و شخصيت دارد ، وتحقق شخصيت فرد در جامعه و تحقق شخصيت جامعه در فرد صورت میگيرد ، واين سخن شبيه نكته ای است كه فلاسفه ما در باب وحدت در عين كثرت وكثرت در عين وحدت ميگفتند ، و البته جای بحث اين مطلب اينجا نيست .و اما آن مسئله معنويت ، همانطور كه شما اشاره كرديد پيروان مكاتبخواهان تلفيق ، متوجه شدند فرضا بتوانند مشكل تلفيق را حل كنند ، نيازیبه كادری از معنويت وجود خواهد داشت بنابراين نكته اساسی اينست كه اينفضای اخلاقی و معنوی چگونه فضائی بايد باشد و چه تضمينی دارد ؟ آيا اينفضا مانند فضای سبز شهر است كه با پول و كارگر ميتوان آن را بوجود آورد، يا فضائی از يك ايمان و اعتقاد و گرايش و بينش است ؟ و در صورتاخير اولا چه نوع گرايش و بينشی ملاك عمل و ضامن تحقق آن فضاست و ثانياچگونه ميتوان آنرا بوجود آورد ؟ در اين مورد گروهی از پيروان مكاتبتلفيقی كه بدنبال ايجاد فضای معنوی هستند ، ميان معنويت و مذهب تفكيكميكنند و ميگويند معنويت آنجا است كه به مسائل از ديدی انسانی بدونتوجه به رنگ و نژاد و مذهب و بدون هيچگونه تعصبی نگريسته شود و حالآنكه مذهب از آن نظر كه ميان پيروان و غير پيروان فرق ميگذارد و حقوقمتفاوتی ميان اين دو دسته قائل است و بعلاوه از آن نظر |