سنجش اين دو نظريه استفاده كنيم . طبق تئوری دوم ممكن است انقلابی صورت گيرد بدون آنكه پيشرفت عواملتوليد در آن نقشی داشته باشند ، حال با اين ترتيب كه پيشرفتی در عواملتوليد رخ نداده و يا اگر رخ داده است ، تاثيری نداشته است و نيز تضادطبقاتی و دو قطبی شدن جامعه و به تعبير اميرالمؤمنين كظة ظالم و سغبمظلوم رخ نداده و يا اگر رخ داده نقش مهمی نداشته و يا اگر دو قطبی شدننقش داشته ، ايفا كننده نقش ، قطب محروم نبوده است . همانطور كه در انقلابی كه منجر به خلافت علی ( ع ) شد آنكه نقش داشتمحرومان نبودند خود علی از آن جهت خلافت را بعهده گرفت كه جامعه بهظالم و مظلوم و مرفه و محروم تقسيم شده بود ، بدون آنكه خود او در طبقهمحرومين باشد زهد و ساده زيستی علی ريشه انسانی داشت نه ريشه اقتصادی وطبقاتی بر طبق نظريه دوم ، اين امكان هست كه انقلابی اجتماعی رخ دهد درحالی كه عامل پيشتاز محرومان و مستضعفان نباشند بلكه همه عوامل اجتماعی ،طبقات و گروه ها و اصناف به ميدان كشيده شوند . طبق اين تئوری غايت و هدف ممكن است رفاهی و برای تامين معيشت نباشدبلكه مسلكی باشد و حتی طبقات محروم ابا داشته باشند از اينكه تظاهرات واعتصابات خود را برای رسيدن به رفاه بهتر تلقی كنند ، بلكه صرفا آنرابرای برادری و برابر و عدل و مساوات و اخوت ايمانی در نظر داشته باشندطبق اين تئوری علل و اهرمهائی كه با فشار روی آنها از طرف رهبری يا ازطرف دشمن شور و غيرت مردم به خروش و جنبش ميايد و خشم انقلابی آنها برانگيخته میشود ، منحصرا مادی و رفاهی نيست و احيانا با عقايد ،ايدهآلهای معنوی ، آرمانهای انسانی ، يا احساسات جامعه از قبيل |