طبقاتی داريم اما سياسی نبوده اند و بالاخره اگر هر دو اين عوامل وجودداشته اند ، از عوامل معنوی و مذهبی خالی بوده اند باين ترتيب اين گروهنيز نظر ما را در مورد منحصر بفرد بودن اين انقلاب بنحوی میپذيرند از نظرما اين انقلاب اسلامی بوده است ، اما منظور از اسلامی بودن بايد روشن گرددبعضیها فكر ميكنند مقصود از اسلام تنها همان معنويتی است كه در اديانبطور كلی و از جمله در اسلام وجود دارد گروه ديگر ميپندارند اسلامی بودنبمعنای رواج مناسك مذهبی و آزاد بودن انجام عبادات و آداب شرعی استاما با وجود اين تعبيرات ، لااقل بر ما روشن است كه اسلام معنويت محض ،آن چنان كه غربيها درباره مذهب ميانديشند ، نيست اين حقيقت نه تنهادرباره انقلاب فعلی ، بلكه در مورد انقلاب صدر اسلام نيز صادق است .انقلاب صدر اسلام در همان حال كه انقلابی مذهبی و اسلامی بود ، در همانحال انقلابی سياسی نيز بود ، و در همان حال كه انقلابی معنوی و سياسی نيزبود ، انقلابی اقتصادی و مادی نيز بود يعنی حريت ، آزادگی ، عدالت ،نبودن تبعيضهای اجتماعی و شكاف های طبقاتی در متن تعليمات اسلامی استدر واقع هيچ يك از ابعادی كه در بالا بانها اشاره كرديم ، بيرون از اسلامنيستند راز موفقيت نهضت ما نيز در اين بوده است كه نه تنها به عاملمعنويت تكيه داشته ، بلكه آندو عامل ديگر - مادی و سياسی - را نيز بااسلامی كردن محتوای آنها ، در خود قرار داده است فی المثل ، مبارزه برایپر كردن شكافهای طبقاتی ، از تعاليم اساسی اسلام محسوب میشود ، اما اينمبارزه با معنويتی عميق توأم و همراه است . از سوی ديگر روح آزادی خواهی و حريت در تمام دستورات |