« و قال رجل مؤمن من آل فرعون يكتم ايمانه . . . »( 28 - مؤمن )میفرمايد انسانی از همان ملاء فرعون ، از همانها كه از نظر امكاناتزندگی در رفاه كامل بسر ميبرند و از نظر اين كه در طبقه استثمارگر و درطبقه استضعاف گر هستند با حاكم و با فرعون همكار و همدست و هم انديشهاند ، در ميان چنين افرادی ، مردی پيدا میشود كه ، بموسی ايمان مياورد وبحمايت از او برميخيزد زن فرعون نيز از آن نمونه افرادی است كه در طبقه حاكم قرار دارند امابا شنيدن سخن حق وجدانشان بيدار میشود و به ندای حق لبيك ميگويند زنفرعون با قبول دعوت موسی عليه فرعون قيام میكند ، او در ابتدا غل وزنجير را از پای آن انسانی كه در درونش بزنجير كشيده شده پاره كرد و بعداز آزاد كردن خود انسانيش عليه فرعون كه هم شوهرش بود و هم سمبل نظامجور و ظلم ، طغيان كرد اين قيام ، قيام فردی از گروه قبطيان بسود سبطيان بود سبطيها انسانهائیهستند كه از ناحيه انسانهای ديگر - قطبيها - بزنجير كشيده شده اند ، اماخودشان انسان درون خود را بزنجير نكشيده و يا آن كه كمتر اسير كرده اندقهرا دعوت موسی در ميان ايشان - سبطيها - كه در واقع محرومان جامعهبحساب ميامدند ، داوطلب بيشتری داشت ، درست همانطور كه دعوت پيامبراسلام بيشتر از طرف محرومان پذيرفته شد و از طبقات مرفه گروه كمتری بانلبيك گفتند در زمان ما نيز استقبال محرومين از انقلاب اسلامی بيشتر بودزيرا اين انقلاب بسود مستضعفين و در جهت خير مستضعفين يعنی در جهتعدالت است و قهرا چون در جهت استقرار عدالت است لازم است نعمت هائیكه در دست عدهای احتكار شده از آنها گرفته شود و در اختيار آنها كهمحرومند قرار بگيرد . طبيعی |