و همه اين نشانه ها و آثار كه بظاهر مختلفند يك ريشه بيشتر ندارند اينآقايان ميگويند در همه انقلابها ، در واقع نارضائيها در نهايت امر بيكنارضائی بر ميگردند خشم ها نيز همگی بيك خشم ، و آرمانها نيز همگی بيكآرمان منتهی ميشوند تمام انقلاب های دنيا در واقع انقلاب های محروماناست عليه برخوردارها ريشه همه انقلابها در آخر بمحروميت بر ميگردد ( 1 )در زمان ما اين مسئله - تكيه بر روی منشا طبقاتی انقلاب ها - رواجبسيار پيدا كرده و حتی كسانی هم كه از مفاهيم اسلامی سخن ميگويند و دم ازفرهنگ اسلامی ميزنند ، خيلی زياد روی مسئله مستضعفين ، استضعافگری واستضعاف شدگی تكيه ميكنند بطوری كه اين افراد بنوعی تحريف و انحرافكشيده شده است پيروان نظريه دوم ميگويند ، بخلاف آنچه معتقدان نظر اول ادعا ميكنند ،همه انقلاب ها ريشه مادی صرف ندارد البته ممكن است ريشه پاره ای ازانقلابها دو قطبی شدن جامعه از نظر اقتصادی و مادی باشد ، و يك شاهد مثالدر اينمورد تعبير حضرت امير ( ع ) است در خطبه ای كه بمناسبت آغازخلافت ايراد فرمود ( 2 ) امام عليه السلام در اين خطبه از كظه ظالم - سيری و اشباع ظالم - و سغبمظلوم - گرسنه ماندن مظلوم - نام ميبرد يعنی پاورقی : 1 - البته اين نكته كه خود محروميت هم معلول پيشرفت در ابزار توليداست كه شكافها را زياد میكند ، مسئله ايست كه بايد در جای خود موردبحث قرار گيرد . . . لولا حضور الحاضر ، و قيام الحجة بوجود الناصر ، و ما اخذ اللهعلی العلماء ان لا يقاروا علی كظة ظالم و لا سغب مظلوم » 2 - . . . اگر آن جمعيت انبوه حاضر نمیشدند و ياری نميدادند تا حجتتمام شود ، و اگر نبود عهدی كه خدای تعالی از علما و از دانايان گرفته تاراضی نشوند ، بر سيری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم ( خطبه شقشقيه ) |