اينهاست . اما معنای اين وارستگی اين نيست كه انسان ، رابطهای با اينمحيطها نخواهد داشت اشتباه نشود ، وارستگی به اين معنی است كه انسان ،ديگر تابع محيط نيست ، بلكه محيط تابع اوست هر چه انسان كاملتر میشود ،كفه رابطه متقابل بسود انسانيت ميچربد و بقول قدمای خودمان ، عقل حاكمبر نفس میشود . از نظر علمی هم وضع به همين گونه است انسان همواره با طبيعت رابطهدارد ، نمیتواند رابطه اش را با طبيعت قطع كند ، اما انسان هر چهجاهلتر است ، طبيعت بر او مسلط است ، و هر چه به كمال علمی بيشتریميرسد رابطه نه تنها قطع نمیشود ، بلكه بيشتر هم میشود ، منتها جهت آنتغيير ميكند و در جهت تسلط انسان بر طبيعت سير ميكند . دكتر سروش : من گمان ميكنم آنچه را كه گفتيد ، میشود به اين شكل طرحكرد كه آيا جامعه شناسی در برابر روانشناسی خود مختاری دارد يا روانشناسیدر برابر جامعه شناسی ؟ به تعبير ديگر اگر بخواهيم به زبان علمی سخن بگوئيم ، آيا قوانين جامعهشناسی و روابطی كه در جامعه بين مردم حاكم است به قوانين روانشناسیتحويل پذيرند يا بالعكس آنچه كه از روان انسانها بر ميايد به قوانينجامعه شناسی تحويل پذير است ؟ استاد مطهری : اين بحث با آنكه بحث بسيار ضروری و حساسی است اما مارا از موضوع اصلی دور میكند اينست كه با اجازه شما بر میگرديم بر سربحث اصلی ، يعنی تعيين ماهيت انقلاب اسلامی ايران و پاسخ به اين سؤال كهآيا اين انقلاب يك انقلاب اسلامی است يا نه ؟ خود انقلاب ايران ، ميتواند معيار مناسبی برای اين بحث باشد ، يعنیاينكه ما نميخواهيم انقلاب اسلامی ايران را بر اساس نظريههای |