خلقت و پاسخگويی به فطرت ، عامل محرك است و از سوی ديگر انگيزههایكدر حيوانی و شهوانی و عقدهای و جهتگيریهای فردی و منفعت جويانه ( 1 ) .بطور خلاصه نظريه ابزاری ، عامل حركت را مستضعفان ، و غايت آنرا رفاه وتامين منافع و ريشه اصلی آنرا تكامل ابزار توليد و اساس تئوری را بیاصالتی وجدان انسانی ، و تمايل عقربه وجدان را در جهت منافع ، و شيوه وروش را بر هم زدن نظم قانونی و مقرراتی حاكم ميداند اما نظريه فطری عاملرا منحصر به مستضعفين ، غايت را صرفا مادی و ريشه را تكامل ابزار توليدو شيوه را منحصرا بر هم زدن روابط حقوقی و اساس تئوری را بی اصالتیوجدان نميداند بلكه عامل را در برخی انقلابات مانند انقلابهای مذهبی ،هنری ، اخلاقی ، علمی ، اعم از مستضعفين ، و غايت را احيانا ارزشهایانسانی و ريشه را ميل بالذات انسان به ارزشخواهی و ارزشجويی و شيوه رااحيانا جلوگيری از سرپيچی از عمل به قانون ميداند ، همچنانكه برای وجداننيز اصالت و فطرت قائل است . تا اينجا سخن درباره دو تئوری در مورد انقلابها بود كه طبق يك ماهيتهمه انقلابها يكی است و همه ماهيت طبقاتی دارند ، گو اينكه شكلهامختلفند ، و بر طبق آن دگرگونی در امر توليد و روابط توليدی است كه منجربدو قطبی شدن جامعه میشود و دو قطبی شدن جامعه است كه منجر به انقلابمیشود نظريه ديگر مدعی است كه ماهيت انقلابها متفاوت است اكنون واردماهيت انقلاب ايران بشويم و به تحليل آن بپردازيم و از آن بعنوان محك پاورقی : 1 - برای توضيحات دقيقتر و جامعتر در اين زمينه رجوع كنيد به كتابقيام و انقلاب مهدی ( ع ) نوشته استاد شهيد مطهری ، از انتشارات موسسهصدرا . |