اركان شخصيتش در مرحلهء بعد از رحم بايد رشد داده شود و پايه گذاری گردد. از اين رو میگوييم هر كس خود بنا و معمار و مهندس شخصيت خود است ،قلم تصوير كننده و نقاش خلقت شخصيت انسان ( بر خلاف شخص او ) به دستخودش داده شده است . هر موجودی غير از انسان ، ميان خودش و ماهيتش تصور جدايی غير ممكناست ، مثلا ميان سنگ و سنگی ، ميان درخت و درختی ، ميان سگ و سگی ،ميان گربه و گربهای . انسان تنها موجودی است كه ميان خودش و ماهيتشجدايی و فاصله است ، يعنی ميان انسان و انسانيت . ای بسا انسانها كه بهانسانيت نرسيده و در مرحلهء حيوانيت باقی ماندهاند مانند برخی ازانسانهای بدوی و وحشی ، و بسا انسانها كه مسخ شده و به ضد انسان تبديلشدهاند مانند اكثر متمدن نماها . چگونه ممكن است ميان شیء و ماهيت خودش جدايی بيفتد ؟ بديهی است كهماهيت لازمهء وجود است و اگر وجودی بالفعل باشد ماهيتش به تبع بالفعلاست . وجود بالقوه است كه ماهيت شايستهء خود را فاقد است . آنچه اگزيستانسياليسم به نام اصالت وجود مینامد و مدعی است كه انسانيك وجود بی ماهيت است و خود با انتخاب راه خود ، به خود ماهيتمیبخشد ، توجيه صحيح فلسفیاش همين است . فلاسفهء اسلامی ، بالخصوص صدرالمتألهين ، تكيه فراوان بر همين مطلب دارد و از همين رو میگويد : انساننوع نيست ، انواع است ، بلكه هر فرد احيانا هر روز نوعی است غير روزديگر . از اينجا روشن میشود كه انسان زيست شناسی ، انسان |