انسانی باشد و به عبارت ديگر ، اخلاقشان اخلاق انسانی باشد . انسان به حكم قدرت علمی ، بر طبيعت مسلط میگردد و طبيعت را آنچنانكهمیخواهد منطبق بر نيازهای خويش میسازد و به حكم نيروی خودسازی وخودساختگی ، خود را آنچنانكه میخواهد میسازد و به اين وسيله سرنوشتآينده خويش را به دست میگيرد . تمام تأسيسات تربيتی ، مكتبهای اخلاقی و تعليمات دينی و مذهبی برایراهنمايی انسان است كه آيندهء خودش را چگونه بسازد و چگونه شكل بدهد .راه راست آن راهی است كه انسان را به سوی آيندهای سعادت بخش میرساند، و راههای كج و انحرافها آنهاست كه انسان را به سوی آيندهای تباه وشقاوت آلود میكشاند . خداوند در قرآن كريم میفرمايد : " ما راه را به انسان ( اين موجود آزاد خودساز ) نموديم تا او خود چهبخواهد و چه انتخاب كند . ( از دو راه يكی را انتخاب خواهد كرد . ) ياراهی كه ما نمودهايم و سپاسگزار ما خواهد بود و يا راه ديگر كه راهناسپاسی است " . ( 1 ) از بحثهای گذشته دانستيم كه علم و ايمان هر كدام نقشی متفاوت درسازندگی آيندهء انسان دارند . نقش علم اين است كه راه ساختن را بهانسان ارائه میدهد . علم انسان را توانا میكند كه هرگونه " بخواهد "آينده را همان گونه بسازد . و اما نقش ايمان اين است كه انسان را بهسوی اينكه خود را و آينده را " چگونه " بسازد كه برای خويشتن و برایجامعه بهتر باشد میكشاند . ايمان مانع آن میگردد كه انسان آينده را برمحور مادی و فردی بسازد . ايمان به خواست پاورقی : . 1 دهر / . 4 |