استاد : آن روايتی را كه شما میگوييد ، تا ما نبينيم نمیتوانيم توضيحبدهيم . ولی شايد اين طور بوده كه حضرت با خودشان ذكر میگفتهاند و اوتوجه داشته و میخواسته بپرسد فايده ذكر گفتن چيست ، يا اينكه توجهنداشته كه حضرت تسبيح را كه میگردانند يك تعداد معينی از ذكر رامیگويند و ايراد كرده است . حالا من نمیدانم كه واقعا حضرت با تسبيحبازی میكردهاند و همان بازی كردن خودشان را توجيه كردهاند يا طور ديگریبوده است . تا من آن روايت را نبينم روی آن بحث نمیكنم . به هر حال ، آن روايت بر ضد حرف من هم نبود ، بلكه تأييد آن بود . منعرض كردم هيچيك از اينها لغو مطلق نيست كه ما خيال میكنيم لغو مطلقاست ، [ بلكه ] لغو نسبی است . مثلا در اينجا يكی از قوههای ما ( مثلاقوه خيال و واهمه ما ) تفريح و تفننی میكند . نسبت به اينكه ما در همينوقت میتوانستيم يك كاری را روی نقشه عقلانی انجام دهيم كه بر آن كار اثربهتر و بيشتری بار بشود و صرفا تفنن و تفريح يك قوه ما نباشد ، اين كارلغو و بيهوده است ، و انسان بايد هميشه تابع عقل خودش باشد نه تابعآنچه كه عادت و طبيعتش اقتضا میكند . لهذا هر گناهی را كه انسان مرتكبمیشود ، گناه بودنش نسبی است ، يعنی از جنبه يك انسان كه يك مجموعهاست گناه است ، و الا از جنبه حيوانيت انسان [ اين طور نيست ] . انسانمثلا در حالی كه با عضوی از اعضای بدنش گناه میكند ، اين عضو كه لذتمیبرد ، با اين گناه به كمال خودش رسيده اما انسان يعنی اين مجموعهای كهبايد با يك نظام اداره شود چطور ؟ انسان كه مجموعهای است كه بايد دريك نظام اداره شود بدبخت شده است . جامعه انسان چطور ؟ جامعه انسان همبدبخت شده است . غرض اينكه آن مقداری كه جناب عالی فرموديد ، بر ضدسخن من نيست . مهندس بازرگان : در كتاب راه طی شده بيان شده است كه در جهنم وبهشت خلود است ، حالا اگر خلود بینهايت هم نباشد ، نسبت به اين زمانبینهايت است . از طرف ديگر در قرآن هست : " « من جاء بالحسنة فلهعشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزی الا مثلها »" ( 1 ) . خداوندمیفرمايد اگر كسی كار بدی بكند ، عين آن كار به او داده میشود . مثلا اگركسی يك نفر را بكشد ، كشتن يك نفس چه اندازه ضرر دارد ؟ به خود مقتولو پاورقی : . 1 انعام / . 160 |