مدعای ما كه قرآن ملائكه و روح را در كنار يكديگر ذكر میكند [ تغييرینمیدهد ] و در اين جهت دلالت آيه كافی است و در همين جاست كه حديثی ازاميرالمؤمنين علی ( عليهالسلام ) نقل شده و ايشان گفتهاند روح غير ازملائكه است و به همين آيه استدلال كردهاند كه قرآن روح را با ملائكه يكچيز نمیگيرد . كلمه روح گاهی به كلمه " امين " و گاهی به كلمه " قدس " توصيفشده است : " « نزل به الروح الامين علی قلبك »" ( 1 ) روح الامين قرآنرا بر قلب تو فرمود آورده است . يا در آيه ديگر : " « قل نزله روحالقدس من ربك »" ( 2 ) بگو اين را روح القدس از ناحيه پروردگار توفرود آورده است . چون در بعضی آيات ديگر هست كه جبرئيل قرآن را برپيغمبر نازل كرده است ، گفتهاند پس كلمه روح القدس و روح الامينكنايهای از جبرئيل است . همچنين شايد بعضی گفته باشند كه در آن آيه : "« يوم يقوم الروح و الملائكة »" مقصود خصوص جبرئيل است كه به طورجداگانه ذكر شده كه اين حرف بعيد است ولی ايشان اين حرف را قبولندارند كه حتی مقصود از روح الامين و روح القدس جبرئيل باشد ، بلكهمیگويند از آيات قرآن اينچنين فهميده میشود : ملائكه كه وحی را نازلمیكنند ، همراه آن ، حقيقتی هست كه قرآن نام آن را روح گذاشته است وحامل وحی در واقع آن روح ( همان روح الامين و روح القدس ) است ، نهاينكه جبرئيل حامل وحی باشد ، جبرئيل حامل وحی نيست . اين عقيدهای استكه ايشان در اينجا اظهار میدارند . در بعضی از آيات ، روح با كلمه وحی توأم شده است ، مثل اينكه در اينآيه میفرمايد : " « و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدری ماالكتاب و لا الايمان »" ( 3 ) ما روحی از امر خودمان ( 4 ) به تو وحیفرستاديم . گفتهاند آن كه خداوند وحی فرستاده آيات قرآن است ، پساينجا همان نفس آيات قرآن به روح تعبير شده است . البته مانعی نداردكه ما آيات قرآن را از [ نوع ] آن حقايق [ بدانيم ] . مسلم آيات قرآنوقتی بر قلب پيغمبر نازل میشود ، به صورت يك حقيقت نازل میشود و بعدصورت لفظی پيدا میكند و به هر حال : " ما روحی از امر خودمان به تو وحیكرديم " . پس به قول اين پاورقی : . 1 شعراء / 193 و . 194 . 2 نحل / . 102 . 3 شوری / . 52 . 4 راجع به كلمه " از امر " بعد صحبت میكنيم كه در اغلب اين آياتكلمه " از امر " آمده است . |