« الذين تتوفيهم الملائكة طيبين »( 1 ) . « الله يتوفی الانفس حين موتها و التی لم تمت فی منامها »( 2 ) .« و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة حتی اذا جاء احدكم الموتتوفته رسلنا و هم لا يفرطون »( 3 ) . خدا قاهر است در بالای بندگان و برای شما نگهبانان میفرستد تا آن وقتیكه مردن يكی از شما میرسد ، همان رسل و فرستادههای ما او را توفی میكنند( میميرانند ) . « حتی اذا جائتهم رسلنا يتوفونهم »( 4 ) . « اعبد الله الذی يتوفيكم »( 5 ) . « و قالواء اذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جديد بل هم بلقاء ربهمكافرون 0 قل يتوفيكم ملك الموت الذی وكل بكم »( 6 ) . از اين آيات زياد داريم كه مرگ را تعبير به " توفی " كرده است ." توفی " از ماده " وفی " است ، همان مادهای كه وفا و استيفا از آنماده است . " توفی " از ماده فوت نيست . ما فارسی زبانها گاهی فوترا با وفات مرادف خيال میكنيم . فوت از دست رفتن است ، اگر تعبيرفوت میكرد ، مرگ به همان معنای تباهی و تمام شدن و از دست رفتن بود .وفات از ماده وفا و استيفاست و به اتفاق تمام لغتها " توفی " يعنیاستيفا كردن و تحويل گرفتن يك چيز بتمامه . " « الله يتوفی الانفس حينموتها »" يعنی خدا نفسها را در وقت مردن بتمامه و بكماله میگيرد ، وهمچنين آيات ديگری كه در اين زمينه هست همان مفهوم قبض را میدهد . درقرآن كلمه " قبض " نيامده و ما در عرف خودمان میگوييم عزرائيل روح راقبض كرد ، قابض الارواح است ، ولی قبض با توفی كه در قرآن آمده هر دويك معنی را میدهند . در يكی از اين آيات مسأله خواب را با مردن در يك رديف میشمارد ،میفرمايد : " « الله يتوفی الانفس حين موتها و التی لم تمت فی منامها " خدا نفسها را در وقت مردن و [ نفس ] پاورقی : . 1 نحل / . 32 . 2 زمر / . 42 . 3 انعام / . 61 . 4 اعراف / . 37 . 5 يونس / . 104 . 6 سجده / 10 و . 11 |