غايیاش نتيجه مطلوب باشد . اين نه منافاتی با نظريه تغيير نوعی قرآن ازلحاظ فرد دارد و نه منافاتی با نظريه تبديل انرژی . استاد : من فقط يك سؤال [ از آقای مهندس بازرگان ] داشتم : اين طورفرموديد كه يك موجود زنده حداكثر انرژی فعال را در ابتدا دارد و هر چهكه بگذرد ، از آن كاسته میشود . البته ما هم اين را تعبد قبول كرديم ولیمن آنچه كه به نظرم میرسد اين است كه بعضی از همين فرنگيها در نوشتههايشان كه ترجمه شده و ما ديدهايم و حالا درست يادم نيست كه درهمين كتاب راز آفرينش انسان است و يا جای ديگر اين مطلب را ذكرمیكنند كه از جمله خواص حيات اين است كه انرژی جديد كسب میكند ، يعنیمنحصر به سرمايه اولی نيست ، سرمايه جديد توليد میكند . آنوقت يك سؤال ديگر هم كه برای ما طبعا باقی است همين است : يكسلول كه در يك انسان به وجود میآيد ، فرض كنيد خود همين [ سلول ]آفريننده ميليونها سلول است ، آنهم سلولهای نطفهای كه هر يك از آنهااگر رحم مناسبی باشد میتواند منشأ انسانهای ديگری باشد ، باز هر يك ازاين سلولها خودش مخزن نيرو و انرژی است ، اگر آن سلول اولی حداكثرانرژی را در ابتدا دارد ، اين سلولها از كجا به وجود میآيد ؟ تا آن سلولاز بيرون انرژی به دست نياورده باشد ، از كجا اين قدرت را دارد كهاينهمه مخزن از نو ايجاد كند ؟ چون هر سلولی كه میگوييد منشأ يك انساناست ، خودش يك مخزن جديد است . اين موجودی كه خودش يك مخزن بوده ،بعد معادل با خودش بلكه ميليونها و ميلياردها ( در طول عمر كه مسلمميلياردهاست ) مثل خودش میتواند ايجاد كند ، آيا بدون اينكه كسب انرژیجديد كرده باشد میتواند ايجاد كند ؟ پس علی القاعده اين طور بايد بگوييمكه اين خاصيت در نيروی حياتی هست كه لااقل در آن قسمت ايجاد سلول حياتیمیتواند انرژی جديد كسب كند و اگر غير از اين باشد چطور قابل توجيه است؟ متخصص شما هستيد . من از بيان آقای مهندس . . . استفاده كردم و بيانات ايشان هم ازعرايض بنده اگر بالاتر نبود كمتر هم نبود ، اما ايشان يك چيزی گفتند كهمرا به ياد يك داستانی انداخت و آن اين است : مردی است به نام قطبالدين رازی ، صاحب كتاب محاكمات ، مرد بسيار فاضل و عالمی است كه الانكتابش مورد استفاده است . او آمد يك كاری نظير كار آقای مهندس بكند وصلاحيتش را هم داشت اما شهرت دو نفر ، آن بيچاره را از بين برده . فخررازی شرحی نوشته بر شرح اشارات بوعلی و خيلی ايراد كرده است . |