غير انسان هم اطلاق شده است ، همچنانكه اگر ما حقيقت وحی را هم روحبدانيم ، باز درست گفتهايم چون وحی الهی هم مسلم يك حقيقتی است كه ازافق مافوق زمان و مكان بر افق زمان و مكان وارد میشود ، يعنی آن هم ازجنس امر پروردگار است ، يعنی يك وجود تدريجی نيست كه بايد نطفهاش درطبيعت پيدا شود و در زمان و مكان تكامل پيدا كند تا وحی شود ، زمينه كهاينجا آماده شد ، وحی هم امر پروردگار است كه فرود میآيد . اين ، خلاصه نوع توجيهی است كه آقای طباطبايی كردهاند و البته عرضكردم اين ابتكار ايشان نيست ، قبل از ايشان ، ديگران اين حرف راگفتهاند و حتی در كلمات ملا صدرا هم همين حرفها هست كه " امر " با "خلق " در قرآن فرق میكند و از اين موارد استعمال مختلف ، اين استنتاجهارا خواستهاند بكنند . ولی يك مطلب هست و آن اين است كه اين آقايانمدعی هستند غير از روحی كه در عرض ملائكه قرار گرفته است و غير از روحیكه در مورد وحی است ( اعم از اينكه خود آيات قرآن باشد يا فرشته حاملوحی باشد ) در مورد موجودات اين عالم ، در مورد غير انسان ، ديگر كلمهروح اطلاق نشده است ، يعنی مثلا ما در قرآن يك چيزی نداريم كه استنباطشود گياهان هم دارای نوعی روح به اين معنا هستند يا حيوانها هم داراینوعی روح كه يك موجود امری باشد هستند ( 1 ) ، يا در جمادات اين عالم ،مثلا نفت كه به وجود میآيد ، بالاخره تركيبی است از عناصر و اين عناصر كهتركيب میشوند شیء ثالثی با خواص ديگری به وجود میآيد ، ديده نشده استكه قرآن نام روح بر اينها بگذارد ، ولی در مورد انسان قدر مسلم گفته استو در مورد حيوان الان نمیتوانم اظهار نظر قطعی كنم كه هست يا نيست . ريشههای علمی فكر روح مطلب ديگر اينكه میخواهيم ببينيم از جنبه علمی و فلسفی ، اين فرضيهایكه منتهی شده به فرضيه روح ، از كجا پيدا شده است ؟ اصلا اين فكر از كجاپيدا شده ؟ يكی از دو ريشه اين فكر مسألهای است كه در قديم هم مطرح بوده، امروز هم مطرحپاورقی : . 1 در حيوان [ اثبات اين مدعا ] قدری مشكلتر است ، بعضی يك نوعاستدلالی میك نند . |