است ، به سوی او عروج میكند و بالا میرود و از آن سر چشمه سيراب میشود .پس از آن درد خلق پيدا میكند . درد خلقی يك پيامبر با درد خلقی يك بهاصطلاح روشنفكر متفاوت است از آن جهت كه درد يك روشنفكر ، يك عاطفهءسادهء بشری است ، يك انفعال و تأثر است و ای بسا كه از ديد افرادیمانند " نيچه " يك ضعف تلقی شود ، اما درد يك پيامبر درد ديگری استكه با هيچ يك از آنها شباهت ندارد ، همچنانكه نوع خودآگاهی خلقی آنهانيز متفاوت است . آتشی كه در جهان يك پيامبر شعله میكشد آتشی ديگراست . درست است كه پيامبر بيش از هر كس ديگر بسط شخصيت پيدا میكند ، نهتنها جانش با جانها يكی میشود و همه را در بر میگيرد ، كه با جهان يكیمیشود و تمام جهان را در بر میگيرد ، و درست است كه از غم انسانها رنجمیبرد ( « لقد جائكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم (1) رسولی شما را آمده است كه سختيهای شما بر او گران است ، برای نجاتشما حرص میورزد ) تا جايی كه از غم مردم تا سرحد هلاكت پيش میرود (« فلعلك باخع نفسك علی آثارهمإن لم يؤمنوا بهذا الحديث أسفا ») ( 2 )گويا تو میخواهی خود را از رنج و تأسف هلاك سازی اگر اينها به سخن خداايمان نياورند ) و درست است كه از گرسنگی ، برهنگی ، مظلوميت ،محروميت ، بيماری و فقر مردم رنج میبرد و درد میكشد تا آنجا كه نمیتوانددر بستر خود با شكم سير بخوابد به نگرانی اينكه مبادا در اقصی بلاد كشورشكم گرسنهای باشد ( « هيهات أن يغلبنی هوای ، » پاورقی : . 1 توبه / . 128 . 2 كهف / . 6 |