كه در او نقصی نيست و جمالی كه در آن زشتی وجود ندارد . پرستش مخلوقات به هر شكل ، نوعی انحراف اين حس از مسير اصلی است . انسان در حال پرستش ، از وجود محدود خويش میخواهد پرواز كند و به حقيقتی پيوند يابد كه در آنجا نقص و كاستی و فنا و محدوديت وجود ندارد و به قول " اينشتاين " دانشمند بزرگ عصر ما : " در اين حال فرد به كوچكی آمال و اهداف بشری پی میبرد و عظمت و جلالی را كه در ما ورای امور و پديدهها در طبيعت و افكار تظاهر مینمايد ، حس میكند " . ( 1 ) " اقبال " میگويد : " نيايش عمل حياتی و متعارفی است كه به وسيلهء آن جزيرهء كوچك شخصيت ما وضع خود را در كل بزرگتری از حيات اكتشاف میكند " ( 2 ) . عبادت و پرستش نشان دهندهء يك " امكان " و يك " ميل " در انسان است : امكان بيرون رفتن از مرز امور مادی ، و ميل به پيوستن به افق بالاتر و وسيعتر . چنين ميلی و چنين عشقی از مختصات انسان است . اين است كه پرستش و نيايش يكی ديگر از ابعاد معنوی روح انسان است . اما تفاوت انسان در كيفيت قرار گرفتن تحت تأثير جاذبهها و انتخاب يكی از آنها ، مطلبی است كه در بحث آينده مطرح میشود . پاورقی : |