روح قطع نظر از قرآن بشويم مسأله ديگری است . ما فعلا روی قرآن بحثمیكنيم . شما فعلا بايد روی قرآن بحث كنيد و من بیميل هم نيستم ، بالاخرهمسألهای است كه ما روی آن غرض خاصی نداريم ، اگر رفقا مصلحت میدانندكه روی خود مسأله روح هم به طور كلی بحثی كنيم بحث میكنيم . در كتاب ذره بیانتها گو اينكه از نظر خود آقای مهندس بازرگان بحثشانادامه بحثهای راه طی شده است ، ولی از نظر ما بكلی غير از آن بحثهاست وبحث بسيار صحيحی است . از نظر ما اين بحث ، صد در صد بحث صحيحی استو رد نظريهای است كه ايشان در راه طی شده دادهاند و ما بعد روی اين قضيهبحث خواهيم كرد و مطلب درست همان است . اين كه ايشان در آنجا اينهمهروی كلمه " امر " در قرآن تكيه كردهاند ، اگر غير از آقای مهندسبازرگان میبود میگفتيم حتما حرفهای ديگران را كه در چندين صد سال پيشگفتهاند ، از كتابهای ديگران برداشتهاند در كتاب خودشان نقل كردهاند ،ولی چون میدانيم كه [ استنباط ] ايشان با مراجعه به كتابهای ديگر نبوده ،از نظر من واقعا خيلی قابل تحسين بود كه چيزی را كه ديگران بعد از سالهادقت و مطالعه از قرآن استنباط كردهاند ، عين همان استنباط را ايشانكردهاند ، البته با يك اختلافات جزئی كه عرض میكنم . ايشان تعبير میكنند كه قبلا عالم را با دو عنصر توجيه میكردند و با دوعنصر جهان را نمیشود توجيه كرد ، عنصر ديگری [ نيز لازم است ] . يكتصحيح مختصر بايد كرد كه آن چيزی را كه خودشان امر يا روح مینامند ، بهصورت يك عنصر در عرض اين دو عنصر ( كه اين سه تا بخواهند با همديگرتركيب شوند ) نمیشود تصوير كرد . البته آن هم تعبير است ، نه اينكه سهچيز با يكديگر تركيب میشوند و از مجموع مركب يك شیء درست میشود ، يكچيزی است كه بهترين تعبير از تعبيرات امروزی تعبير " بعد " است :يك بعد ديگر . فرق است بين اينكه بگوييم روح بعد ديگری است از انسان واينكه بگوييم يك عنصر ديگری است از عناصر كه [ انسان ] از مجموع عناصرتركيب شده است . ابعاد با يكديگر تركيب نمیشوند ، ابعاد جهات مختلفيك شخصيتاند ، ولی عناصر را معمولا ما در جايی میگوييم كه اينها يكواقعيت جدايی از همديگر دارند و بعد میآيند با همديگر تركيب میشوند ومركب به وجود میآورند . ابعاد ، شخصيت جدا از هم ندارند ، نه اينكه قبلاشخصيت جدايی داشتهاند ، هر بعد قبلا وجود داشته ، بعد آمدهاند با همديگرتركيب شده و ضميمه شدهاند و يك مركب |