بازگشتی دارد به سوی خدا و در كمون آن همين بازگشت نهفته است ، به اينتوجه نداريد . حالا بگذريم از اين مطلب كه آن فرضی كه ما میگوييم " اگر عالم اين جورنبود ، جور ديگر خلق میشد " اصلا جور ديگر فرض ندارد ، محال است . عالمهر جور كه خلق میشد بالاخره بايد برگردد به خدای خودش ، از همان اصلی كهآمده است بايد به همان اصل بازگشت كند . ولی به هر حال به نظر میرسداينكه قرآن میگويد : " « ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لاترجعون »" ( 1 ) شما خيال كردهايد ما شما را بيهوده آفريدهايم و شما بهسوی ما بازگشت نمیكنيد ، میخواهد ما را ارجاع دهد به هستی خودمان كه اگربنا بود شما باز نگرديد به خدا ، شما شما نبوديد ، شما آفريده نشده بوديد، در كمون شما چنين استعداد و قوهای هست . من میتوانم بگويم برای اولين بار است كه درباره اين آيات تأمل و تدبرمیكنم و الان هم به بيانات خودم از نظر مجموع اين آيات جازم نيستم ، تاببينيم چه درمیآيد . بعضی ديگر تعبيرشان اين است : مقصود قرآن از اين بيانات اين است كهمیخواهد بگويد اگر پايان هستی نيستی باشد ، خلقت عبث است . پايان هستینيستی نيست و اين نيستيها كه نيستيهای نسبی است منتهی میشود به يكغايت ثابت و دائم كه قرآن از آن تعبير میكند به " حق " يعنی يك امرثابت و دائم . میخواهد بگويد اگر اين عالم و همچنين شما به سوی يكغايت دائم و ثابتی كه برای هميشه باقی باشد نرويد و پايان شما نيستیباشد ، در اين صورت خلقت عبث و باطل است ، همان حرفی كه امثال خياممیگويند : چون نيست از آنچه هست جز باد به دست چون هست در آنچه هست نقصانو شكست
پاورقی : . 1 مؤمنون / . 115 |