ندارد ، چون اصلا قاليچه غايتی ندارد ، هر چه غايت است مال فاعل است .غايت فعل در جايی گفته میشود كه خود فعل به حسب طبيعت خودش متحرك بهسوی يك هدف باشد ، مثل گياهی كه از اولی كه از زمين سر میزند يا ازاولی كه شروع به فعاليت میكند به سوی يك كمال و يك رشد میرود . اين ،غايت فعل است . درباره خداوند قدر مسلم اين است كه اصلا غلط است كه ما غايت به معنای[ غايت ] فاعل تعبير كنيم . خدايی كه خودش را غنی مطلق و بینياز مطلقبه ما معرفی كرده است و خود را " صمد " معرفی كرده كه هر نيازمندی بهسوی او متوجه است و او بینياز مطلق است ، معنا ندارد كه بگوييم خداونداز خلقت چه هدفی برای خودش داشت ؟ اين است كه در اينجا اين بحث پيشمیآيد كه از نظر فاعل ، خلقت جز جود هيچ مفهوم ديگری ندارد ، يعنی اشياءخلق شدهاند نه برای اينكه سودی و نفعی به حال فاعل كه ذات پروردگار استداشته باشند ، بلكه برای اينكه خود اينها به آن كمالی كه برايشان ممكناست برسند ، كه اين كه فرض و تصورش چگونه است خود مطلبی است ، ولیاز نظر خود موجودات ، مطلب خيلی روشن است كه غايت در خلقت هر موجودیهمان كمال ممكنی است كه برای آن موجود هست و به سوی آن كمال ممكن حركتمیكند . هدفدار بودن خلقت بر اين اساس ، اگر ما برای خلقت غايت قائل هستيم معنايش اين استكه حركت اشياء بی هدف نيست ، حركت اشياء بینظم نيست ، كمالی كهاشياء پيدا میكنند كمالی است كه به صورت تصادف مطلق به وجود نيامده ،از آن اول كه اشياء حركت كردهاند به سوی همين كمال میرفتهاند . يكتعبيری آقای دكتر . . . دارند : " تكامل هدايت شده " و اين خودش يكمسألهای است از نظر علمی كه آيا اين تكامل در همين حدودی كه علم برایاشياء میشناسد ، صد در صد تصادف است ؟ يعنی آن سلول اولی كه در اينعالم به وجود آمده ، اين سلول اول را همين طور علل تصادفی يك وقتچرخاندهاند به آنجا ، يك وقت چرخاندهاند به اينجا بدون اينكه هيچ جهتیدر سير آن وجود داشته باشد ولی اين تصادفات طوری پيش آمده كه منتهی شدهبه وضع موجود ؟ يا اينكه نه ، در عين اينكه اين علل تصادفی و جنگها وتزاحمها بوده ولی |