بد را میفهمد و يك عده كار خوب میكنند يك عده كار بد ، برای اينكه اينخوب و بدها در اين عالم در يك كفه قرار نگيرند ، خداوند قيامت را خلقكرده است ، فقط برای اين جهت كه اين نقص كار دنيای خلقت انسانهاجبران شود . اين حرف ، حرف درستی نيست ، يعنی با منطق خود قرآن هم جوردر نمیآيد كه مسأله قيامت يك امر به اصطلاح طفيلی باشد و اساسا با قانونخلقت هم جور در نمیآيد كه ما بگوييم خداوند يك عالمی را خلق میكند بهطفيلی چنين چيزی ، يك عالم به آن طول و عرض : " « و جنة عرضهاالسموات و الارض »" ( 1 ) نه تنها " « خالدين فيها مادامت السمواتو الارض »" ( 2 ) بلكه يك قسمت [ از مردم ] " « خالدين فيها »" كهديگر اصلا نهايتی نداشته باشد . معنای عبث نبودن خلقت ما اول بايد مفهوم عبث و لعب و باطل را درك كنيم تا از اينجا بلكهبتوانيم مفهوم آيه قرآن را درك كنيم . صرف خلقت يك موجود را شما درنظر بگيريد ، يعنی يك موجودی كه استعداد دارد برای مخلوق شدن ، امكانموجوديت برايش هست ، مثلا اگر يك سنگی امكان موجوديت دارد و آن راعالم خلقت به وجود بياورد و امكان بقائش هم يك مدت محدود باشد ، بعداين سنگ فانی شود و از بين برود ، اگر هيچ قيامتی هم نباشد میشود گفتاين خلقت عبث است ؟ مقصود از عبث چيست ؟ مقصود از نقطه مقابلشچيست ؟ خلقت چگونه بايد باشد كه عبث نباشد ؟ ما خلقت را چطور بايدفرض كنيم كه عبث نباشد ؟ اينجا به دو نحو میشود مطلب را بيان كرد .اگر شما راه سومی داريد بيان كنيد . بعضی مطلب را اين طور بيان میكنند كه خلقت آنوقت عبث نيست كهمنتهی به بقا شود . خلقتی كه آخر و نهايتش فناست ، اين خلقت عبث است. اگر موجودی كه آفريده شد برای بقا بود و برای اين بود كه هميشه میخواهدبماند و هميشه از ناحيه پروردگار فيض بگيرد ، اين يك هستی است درمقابل نيستی ، و دوام است و بنابر اين عبث نيست ، ولی اگر صرف [ ايناست كه ] يك موجود خلق میشود ، بع هم نيستپاورقی : . 1 آل عمران / 133 : [ و بهشتی كه پهنای آن به اندازه آسمانها و زميناست ] . . 2 هود / . 108 |