میكند كه به ذكر الله برسد ، يعنی به خدا برسد ، ياد خدا از روی ايمان ومعرفت كامل است كه آرامش كامل به انسان میدهد : " ای نفس مطمئن !بازگرد به سوی پروردگارت كه تو از پروردگارت خشنودی و پروردگارت هم ازتو خشنود است " . مردن ، يك امر وجودی اين آيه هم نشان میدهد كه با يك شاعر ( يعنی با يك مدرك ) ، با يكمتفكر دارند حرف میزنند . اگر غير از اين باشد مثل اين است كه به چراغیدر حالی كه دارد خاموش میشود و حيات خودش را از دست میدهد ، بگوييمای چراغ حالا تو بازگرد ! اين ديگر بازگشتن نيست ، تمام شدن است . بعلاوه، قرآن همين طوری كه حيات را يك امر وجودی میداند و رسول و مأمور وفرشته برای آن قائل است ، برای مردن هم فرشته مخصوص و فرشتگان مخصوصقائل است . اگر مردن تمام شدن حيات میبود ، ديگر اين حرفها كه مافرستادگان و فرشتگانی داريم و آنها را میفرستيم كه بگيرند و بياورند معنینداشت . بله ، [ درباره ] هر چه حيات است میگفت ما فرشتگان خودمان رامیفرستيم ، به اين عالم روزی میدهند ، حيات میدهند ، آن ساعتی كه حياتندادند [ مردن است ] ، مردن يعنی حيات ندادن . اما قرآن مسأله امامتهرا يك امری مافوق مردن و فقدان حيات تلقی میكند ، يعنی آن را يك نوعحيات ، يك نوع انتقال ، يك تطور حيات و تنور حيات تلقی میكند . "ميرانده شد " مثل اين است كه بگوييم بچهای از مادر متولد شد ، وضعیتبديل به وضع ديگر شد ، حياتی تبديل به حيات ديگر شد ، نه اينكه حياتیبود و بكلی سلب شد . اينها سلسله آياتی بود كه ما در اين زمينه پيدا كرديم كه دلالت میكندانسان در فاصله مردن تا روز قيامت از يك نوع حيات كه بعدها حياتبرزخی و عالم برزخ اصطلاح شده برخوردار است .دنيا ، برزخ ، قيامت در آيه ديگر ، قرآن نقل میكند از زبان اهل قيامت ( همه آنها يا بعضی )مخصوصا از زبان گنهكاران كه آنها اينچنين میگويند : " « ربنا امتنااثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا » |