اول میگويد اگر نه اين است كه اين رفتن ، اضطراری است و حكم خداست وبرای اين است كه هر كسی به پاداش [ و كيفر ] عمل و جزای خوب و بد عملخودش برسد ، اگر نه اين است كه مردن به اصطلاح امروز يك سنت جبری وقطعی است ، پس چرا آن وقت كه میرسد به حلقوم [ شما نمیبينيد ؟ ] اولاخود اين ، مطلبی است كه يك چيزی هست كه آن به حلقوم میرسد . حالا نحوهرسيدن [ چگونه است ] ، واقعا يعنی نقل مكان میكند میرسد به حلقوم يا قطععلاقهاش میرسد به آنجا كه از حلقوم میخواهد قطع علاقه بشود ؟ ما اين را بهكمك اخبار و روايات توضيح میدهيم . مطلبی از اخبار و روايات استنباط میشود و آن اين است كه آدمی كه درحال جان كندن است ، قبل از آنكه همان نفس ، همان جان ، همان روح ( بههر اسمی بخواهيم بناميم ) به حلقوم برسد ، قبل از آن هنوز مردن واقعینيست ، هنوز آن [ نفس ] در اين دنياست و میشود آن را برگرداند . اينحتما يك راز علمی هم دارد كه ما نمیدانيم . من الان نمیدانم كه راز علمیمطلب چيست و شايد تا اين حد باشد كه از نظر پزشكی قابل برگرداندن است، مثلا ممكن است قلب ايستاده باشد ولی بعد بشود دو مرتبه همين قلبايستاده را برگرداند . به اين مرحله كه رسيد كه قرآن از آن تعبير میكند :" . . . « اذا بلغت الحلقوم »" ديگر حساب برگشتن در كار نيست . دراخبار اين طور وارد شده است كه وقتی به حلقوم میرسد ، زمان معاينه است، يعنی با اينكه روح در حال جدا شدن و قطع علاقه است ، با اينكه نيمی ( 1) از علاقه روح قطع شده و اين آدم به صورت نيم مرده در آمده است ، هنوزدر اين دنياست ولی به حلقوم كه رسيد ، معاينه برايش دست میدهد ، يعنیآن وقت آن دنيا را میبيند ، وضع خودش را در آن عالم میبيند ، اعمالخودش را میبيند و اشياء را به صورت مثالی میبيند ، مثال عمل خودش رامیبيند ، مثال زن و فرزند خودش را میبيند و فرشتگان را میبيند . به هرحال چيزهايی را كه تا حالا نمیديد ، آن وقت میبيند و در همان حال ايندنيا را میبيند ، يعنی در مرز ميان عالم دنيا و عالم بعد از دنياست ، هماينجا را میبيند ، هم آنجا را ، هم زن و بچه و كسانش را میبيند كه دورجسدش را گرفتهاند دارند گريه میكنند ، و هم ملائكه را به صورت خاص يامطابق آنچه از اخبار استفاده میشود اولياء حق را به صورت خاصی پاورقی : . 1 " نيم " كه میگوييم مقصودمان قسمتی است ، حالا ممكن است بيش ازنيم يا كمتر از نيم باشد ، اينها را نمیشود اندازه گيری كرد . |