كسانی كه نمیخواستند قبول كنند كه انسان در فاصله مردن تا قيامت يكحياتی دارد و يا به علل ديگری ، گفتهاند شايد مقصود از اين زندگی زندگیمجازی است نه زندگی حقيقی ، يعنی اينكه قرآن میگويد : " گمان مبر كهشهدا مرده هستند بلكه زنده هستند و شما نمیدانيد " مقصود اين است كهنامشان زنده است ، به اصطلاح فلاسفه جديد وجود فی نفسهشان مرده است ولیوجودشان برای مردم ، وجودشان در دل مردم زنده است . البته اين يك تعبيرمجازی است كه در مواردی به كار میرود ، مثل اينكه اميرالمؤمنين میفرمايد: " « و العلماء باقون ما بقی الدهر » " مردم ديگر میميرند ولی علماءزنده هستند " « اعيانهم مفقودش و امثالهم فی القلوب موجودش » " ( 1 )وجود عينی شان نيست اما مثالها و وجود ذهنی شان در دلها موجود است . ازاين هم تعبير به حيات میشود . يا حافظ میگويد :
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق |
ثبت است بر جريده عالم دوامما |
و يا [ سعدی میگويد ] :
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز |
مرده آن است كه نامش به نكويی نبرند |
بعضی گفتهاند اين آيات اين طور است [ و مقصود از اين زندگی زندگیمجازی است ] ولی ديگران جواب دادهاند كه با " « لكن لا تشعرون »" جوردر نمیآيد . اگر مقصود از اينكه اينها زنده هستند يعنی نام نيكشان درميان مردم زنده است ، پس مردم هم كاملا میدانند كه نام نيكشان زنده است، اما قرآن نوعی زندگی را بيان میكند كه به مردم میگويد : ولی شمانمیفهميد ، شما درك نمیكنيد . واقعا زندهاند ولی شما درك نمیكنيد .بعلاوه ، آيه ديگری قرينه اين آيه هست كه ديگر هيچ گونه از اين جوراحتمالات را نمیشود در آن داد و طبعا مفسر اين آيه هم هست و آن اين است: " « و لا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهميرزقون »" نگوييد به آنها اموات ، آنها زندهاند و در نزد پروردگارمرزوقند ، به آنها روزی میرسد ، نعمتها به آنها میرسد كه استفاده میكنند، " « فرحين بما اتيهم الله من فضله »" شاد مانند به آنچه خداوند از
پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، حكمت . 147