ديگری را قبول كردهای و آن اينكه انديشه را فعل در نظر گرفتی و گفتی كههر فعلی فاعلی لازم دارد ، پس فاعلش يك شیء ديگری است . البته صدق آنمطلب ممكن است ولی آن را مبنای اثبات روح قرار داده است . او قائل بهروح است و فقط همين را دليل بر وجود روح قرار داده است . - بله ، حال از دكارت صرف نظر میكنيم . در جلسه ما قبل سؤالی فرمودندو در جلسه قبل هم تعجب فرمودند كه چطور جواب آن مطلب را بنده عرضنكرده بودم . يك سؤالی از همه مطرح كردند كه آقايان راجع به شخصيت ،معنای شخصيت و وجود شخصيت فكر كنند . فرمايشات امروزشان كاملا روی ايننقطه حساس و اين مسأله " من " بود كه در اين دنيا هست و در آن دنياهم همان دوباره زنده خواهد شد و واقعا اگر در قيامت بنا باشد همان شخصو همان " من " تكرار شونده و زنده شونده نباشد اصلا قيامت نيست . همانطور كه فرمودند اگر قرار باشد بنده يك عمل بد يا خوبی انجام بدهم واثرش به پسرم يا به دخترم يا به نوهام برسد ، اين قيامت نيست . ظاهراخلاف عدل و انسانيت و الهيت هم میتواند باشد . بنده كه دفعه قبل راجعبه شخصيت عرضی نكردم ، چون پيش خودم مسأله مفروغ عنه بود و به قدر كافیآن اندازه كه عقلم میرسيد و حالا تكرار میكنم در راه طی شده توضيح دادهبودم ، فكر میكردم همان است و كليد قيامت همان شخصيت است . در راه طیشده هم بحث مفصلی شده به عنوان اينكه اصلا شخصيتی هست يا نيست و شخصيتدر كجاست ؟ اگر بخواهيم خارج از فرض وجود روح يك تعريفی برای شخصيتبكنيم يعنی عبارتی كه خودمان میگوييم در بياوريم ، قاعدتا بايد اين سهشرط را برايش قائل بشويم : شخصيت اين است كه اولا يك فردی متمايز ازديگران باشد ، چشمش ، قدش ، آهنگ صدايش ، اخلاقش ، افكارش جداست .اين اولين شرط احراز شخصيت است كه هر كسی برای خودش يك خصوصياتی داردكه از ديگران متمايز میشود . دومين شرط ثبات و بقاست . مثلا همان طوریكه در عبارت هم میگويند اگر يك كسی در مقابل يك تهديدی يا يك تطميعیتغيير رويه داد ، میگويند شخصيت ندارد . شخصيت آن است كه يك چيزهايیدر آن ثابت بماند ، يعنی تعلق به او داشته باشد و اين تعلق داشتن ادامهپيدا كند . تا اينجا شايد در حيوانات هم همين طور باشد . يك گوسفند ازيك گوسفند ديگر متمايز است و يك خصوصياتی هم گوسفند دارد كه خيلیتغيير نمیدهد ، البته در سطح خيلی پايين . شرط سوم ، قاعدتا بايد گفت كهخودش هم مستشعر نسبت به اين باشد كه من جدای از ديگران هستم . حالااينجاست كه پای روح در ميان میآيد كه اگر وجود روح برای توجيه مطالباين دنيا |