همه سلولها اين امكان هست ، بنابراين مانعی ندارد كه يك انسان كهمیميرد ، از وجود او هزارها انسان ديگر در رستاخيز محشور شوند ، يعنی اينانسان به صورت هزار انسان ديگر در قيامت محشور میشود ( اين سلول در يكشرايطی ، آن سلول ديگر در شرايط ديگری و . . . ) ، در اين صورت درقيامت يك مطهری و يك مهندس بازرگان نيست كه بخواهند باهم مباحثهكنند ، صدها هزار مطهری و ميليونها مهندس بازرگان بيرون میآيند ، هركدام هم كه آمدند ، همان " من " هستند . اگر هر سلولی امكان اين را داشته باشد كه شخصيت شخص را بار ديگر رشدبدهد ، اين دليل بر آن است كه شخصيتها در قيامت تكرار میشوند اما شخصآن شخص نيست ، هويت آن هويت فردی نيست ، يك هويت فردی و يك من (همين منی كه الان من هستم ) قطعا نمیتواند ميليونها من باشد . حال اگر ازنظر علمی هم نخواهيم قبول كنيم ، قرآن هم برای هر كسی يك شخصيت محشوربيشتر قائل نيست ، نمیگويد شما به صورت اشخاص متعدد محشور میشويد ، [میگويد ] شما تنها به صورت يك شخص و يك فرد محشور میشويد . اين يك سؤال كه آيا فقط يك سلول اين استعداد را دارد يا همه ؟ و درهر صورت اشكالی به آن وارد است . بعد هم به طور كلی در ملاك شخصيت (به معنیای كه ما عرض كرديم ) چه نظری میدهند ؟ واقعا ما كه در آنجاهستيم يك هويت فردی هستيم يا نه ، هويت فردی اصلا دروغ و خيال است ؟ما يك دستگاه هستيم ، همين طور كه اين مسجد هم يك دستگاه است و همينطور كه بعضی از فرنگيها گفتهاند " من " يك دروغ بزرگ است ، اصلا "من " امر انتزاعی است ؟ همين طوری كه شما میگوييد تهران ولی تهران وجودندارد ، يعنی ديگر تهران يك وجودی غير از وجود اين ساختمانها و اينمراكز و تشكيلات نيست . تهران يعنی مجموع اين ساختمان و آن ساختمان واين خيابان و آن خيابان و اين تشكيلات و آن تشكيلات و اين خصوصيات .لهذا گاهی تمام اين تهران در طول صد سال و دويست سال خراب میشود و ازنو آجرهای ديگری از زمينهای دور دست میآورند و ساختمانهای ديگری میسازند، انسانهای ديگری میآيند ، میگوييم تهران همان تهران است . هزار ودويست سيصد سال است كه بغداد بغداد است . اين يك امر اعتباری است .بغدادی وجود ندارد ، خانه وجود دارد معدوم میشود میرود يا انسانی وجوددارد میرود ، خيابانی وجود دارد عوض میشود . بغداد وجود دارد به معنیاينكه اين |