شخص ديگر باشد . اگر در قيامت فرد ديگری صد در صد مشابه با من آوردهشود كه همه چيز او مثل من است بدون تفاوت اما خود من نيستم ، او مثل مناست . اين از نظر آن " كم " كه قرآن میگويد : شما هستيد كه داريدپاداش داده میشويد ، كافی نيست . بقای روح ، ملاك تشخيص انسان حال كه ما فرق شخص و شخصيت را به حسب اصطلاح دانستيم و مقصود ايناست كه شخص بايد باقی و محفوظ باشد ، عرض میكنم كسانی كه قائل به روحهستند و روح را به هر حال باقی میدانند ، ملاك تشخيص ( 1 ) و من بودن منرا به همان روح میدانند ، میگويند اصلا من كه من هستم ، من بودن من و همانكه دارم درك میكنم و میگويم " من " كه به علم حضوری هم وجودش را دركمیكنم و مرتب خاطرات و خطوراتی هم در ذهن من پيدا میشود و همه به يكنقطه مركزی معين وابستگی دارد ( يعنی آن ديدن ، ديدن من است نه ديدنی كهبه يك مجموع نسبت بدهم ، يعنی ديدن ديدنی است كه به يك واحد واقعینسبت داده میشود ) ، ديدن من ، رفتن من ، احساس كردن من ، من بودن من ،شخص بودن من ، هويت فردی من به روح من است . بدن من در شخصيت من بهمعنی روانشناسی مؤثر است ، يعنی مسلم صفات ممتازه من به اين تركيباتبدنی من بستگی دارد ، كه به هر اندازه با شما شبيه باشم شخصيت من شبيهشخصيت شماست ولی شخص من و هويت من به اين بدن من بستگی ندارد . بدنمن در طول عمر هر مقدار كه تعويض و تبديل شود ، شخص من همان شخص است، چون ديگر آن ذات من به چيز ديگر تبديل نمیشود . سلولهای بدن من يا مثلاپيكرهای از يك سلول من ( موادی كه سلول بدن من را تشكيل میدهد ) ممكناست تبديل پيدا كنند ، اين يكی برود و يكی ديگر جای او را بگيرد وبالاخره بدن من تعويض شود ولی خود من عوض نمیشوم ، چون آن كه من هستم ازاول كوچكی تا آخر بزرگی ، از اولی كه خودم را احساس كردم و وجود خودم رادرك كردم ، من همان من هستم ، ثابت در وجود من همان من است و بقيه هرچه هست متغير است . حتی صفات روحی من هم احيانا ممكن است متغير شود . اگر فراموشی واقعیپاورقی : . 1 اگر شخصيت هم میگوييم مقصودمان همان تشخيص شخص است . |