است گواينكه مادی نيست ، ديگر از اين اشكال فارغ بودند ، میگفتند ديگرواقعا به اين بدن كاری نيست . به هر حال از نظر مسأله بقای شخصيت ، نهاين دسته دچار اشكال میشدند نه آن دسته ، چون میگفتند شخصيت ما به روحماست . ولی فرض اين است كه باز آن فرضيهها فی حد ذاته اشكالات ديگریداشت و آن اين بود كه قرآن در عين اينكه مردن را انتقال روح از اين بدنبه عالم ديگر تلقی میكند ولی در عين حال نص صريح قرآن است كه مردم درقيامت از همين قبرها برانگيخته میشوند ، اين مسأله را چطور حل كنيم ؟ نقد نظرات مهندس بازرگان من ، هم درس دينداری را مطالعه كردم ( كه آقای مهندس بحثی دربارهآخرت كردها ند ) و هم ذره بیانتها را . راه طی شده را اخيرا نگاه نكردم. خيال میكنم آنچه در درس دينداری هست با آنچه كه در راه طی شده هستتطبيق میكند . در درس دينداری طوری مطلب را بيان كردهاند كه با آنچه كهدر ذره بیانتها هست متفاوت است . در ذره بیانتها آخرت با مسألهحكومت عنصر سوم توجيه میشود ولی آنجا چون پای عنصر سوم [ در ميان ]نيست در واقع ما از همين نظام دنيا خارج نمیش ويم ، در همين نظام دنياهستيم . من حالا قسمتهايی كه در آنجا هست عرض میكنم ، بعد خود آقایمهندس توضيح بدهند كه مقصودشان چه بوده است . در اينجا به نظر ما میرسدكه از نظر بقای شخصيت اشكال زيادی دارد و نمیشود آن را توجيه كرد .بحثی دارند تحت عنوان " اثبات قيامت " كه در واقع بيشتر رفعاستبعادات است ولی عنوانش " اثبات قيامت " است . من خودم داخلپرانتز نوشتهام " رفع استبعادات " برای اينكه بدانم مطلب از همينقبيل است . مسائلی را ذكر میكنند در مقدمه اثبات قيامت يا برای رفعاستبعاد قيامت ، يعنی يك چيزهايی از همين نظام موجود در دنيا ذكرمیكنند ، يكی مسأله توليد مثل در انسان و ساير موجودات زنده را ذكرمیكنند ، مثل اينكه قدم به قدم میخواهند [ ذهن ] ما به سوی قيامت [نزديك شود ] ، میگويند يك چيزی در اين دنيا وجود دارد و آن مسأله توليدمثل در انسان است ، يعنی ما از اينجا میفهميم كه يك ذره ناچيز در هميندنيا در شرايط مساعد به صورت يك موجود زنده بزرگی در میآيد . پس معلوممیشود چنين چيزی الان در اين دنيا وجود دارد كه وارث |