میبينند ، " « يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوءتود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا »" ( 1 ) روزی كه هر كسی هر كار خيركرده ، آن را حاضر شده میبيند و هر كار بدی كه كرده است [ آرزو میكند كهای كاش ميان او و كار بدش مسافتی دور فاصله میافتاد ] . در اين زمينهزياد داريم . تجسم اعمال يك مطلبی است . نفس اعمال ما مجسم میشود ، كه اخبار وروايات هم در اين زمينه زياد است : فلان عمل میآيد میگويد من صبر توهستم ، ديگری میآيد میگويد من روزه تو هستم ، ديگری میآيد میگويد من نمازتو هستم ، . . . اصلا اين يك داستانی است . اين مطلب را آقای مهندس همقبول كردهاند ولی در توجيهی كه میكنند ، چون عمل را از سنخ عمل دنيايیمیدانند ، تعبير میكنند كه اين ، تجسم و تشخص عنصر دوم ( انرژی ) است ،ولی بنابر تفسيری كه ديگران از اين مطلب كردهاند تشخص و تجسم عنصر سوماست . من درباره اين هم نمیخواهم زياد بحث كنم . آنها معتقدند هر عملیكه ما در اينجا انجام میدهيم ، دو وجهه دارد : يك وجهه از جنبه عنصر دومشما و يكی هم از جنبه عنصر سوم . در واقع مثل اين است البته اين مثالمثال غلطی است كه يك آيينهای در آنجا باشد و عين آنچه كه ما در اينجامیكنيم در آن آينه منعكس میشود ، با اين تفاوت كه در آيينه واقعا چيزیمنعكس نمیشود ولی آنچه كه ما در اينجا انجام میدهيم ، روح آن در جایديگر وجود پيدا میكند . همين طوری كه شما برای خود شخص عنصر سومی يا بهتعبير ما روحی غير از ماده و بدن قائل هستيد ، میگويند هر عملی كه ازانسان صادر شود ، آن عمل هم بدنی دارد و روحی . بدن عمل همين انرژی بهتعبير شماست و روح عمل آن است كه وابسته به همان روح انسان است .اينها معتقدند كه آن مرحله تجسم در آن عنصر سومی است كه شما بيان كرديد، نه در عنصر دوم . ما حالا روی اين جهت هم بحث نمیكنيم ، چون نه خيلیضرورت دارد كه روی اين مطلب زياد بحث كنيم و نه روی اين هدفی كه امروزدارم تأثيری دارد . پاورقی : . 1 آل عمران / . 30 |