وقتی كه مطلب به اينجا رسيده است كه نظام آن عالم نظام ديگری است ،راجع به آخرت گفتهاند : پس قطعا نظام آخرت ، اين نظام دنيا نيست ،پس آن يك عالم ديگری است از سنخ عالم روح ( ولی روح نه به معنای آنعقلی كه بوعلی سينا میگفته ، روح با تمامی قوايی كه دارد ) . آنگاه مطلبی میگويند كه اين مطلب را علم امروز هم تأييد میكند .میگويند اين عالمی كه تو الان با اين خصوصيات داری میبينی و اسمش راعالم جسمانی میگذاری ، تو خيال میكنی كه همه اين خصوصياتی كه الان برایاين عالم درك میكنی ، اينها بيرون از وجود تو وجود دارد ؟ بيشتر اينخصوصيات را تو الان در باطن خودت داری خلق میكنی ، همان طوری كه علمامروز میگويد ما الان اين عالم را ملون و با يك رنگهايی میبينيم ولی آياعالم در ذات خودش رنگ دارد ؟ وقتی علم خيلی دقيق میشود [ میبيند ] اصلارنگی در متن عالم وجود ندارد . در اثر برخوردی كه اين عالم با ما دارد [رنگ ادراك میشود ] . ما نمیدانيم چطور میشود ولی اين قدر میدانيم كه مادر درون خودمان رنگ را میآفرينيم . آقای مهندس هم در كتاب خودشان مكررذكر كردهاند كه ما شاخصترين مشخصات اين عالم را ابعاد جسمانی آنمیدانيم ، در صورتی كه علم امروز میگويد آن چيزی كه اصل اين عالم است ،در ذات خود شايد اصلا بعد نداشته باشد و شايد خود بعد هم از ساختههای روحو ذهن ما باشد . حتی ما خيلی نمیتوانيم ميان آنچه كه از اين عالم دركمیكنيم مرز قائل بشويم كه چقدر آن روحی است و چقدر آن [ جسمی ] ؟لذتهايی كه ما درك میكنيم ، درست است كه يك عامل محركی در بيرون داردولی نفس لذت را ما در درون خودمان خلق میكنيم . لذت در ماده وجودندارد ، محركش در ماده وجود دارد . حتی لذتهای جسمانی نه لذتهای روحانیهم مخلوق روح ماست ، منتها در اينجا كه هستيم محركی از بيرون بايد وجودداشته باشد . وقتی محرك در بيرون بود ، آنوقت معد میشود برای اينكه مااين لذت را در درون خودمان خلق كنيم . در آن وقتی كه " « يوم تبدلالارض غير الارض »" میشود ، همه آن چيزهايی كه امروز با روح خودمان با[ كمك ] عامل مادی خارج ايجاد میكنيم ، آن وقت با حكومت روح ايجادمیكنيم ، يا به تعبير آقای مهندس در آن وقت با حكومت عنصر سوم ايجادمیكنيم . منتها آنها معتقدند |