میكند ( 1 ) ، صرافی میكند و عمل را در محك میگذارد ، او خيلی آگاه وبيناست ، از زير نظر او كوچكترين عمل مغشوشی بيرون نمیرود ، يعنی چهمیگوييد ما كار كرديم ؟ ! از كجا كه اين عملهای ما عملی باشد كه واقعاخلوص داشته باشد ؟ برای خدا بودنش را شما از كجا اينقدر تأمين میكنيد ؟تعبير قرآن همين مطلب است : " « يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد »" باز دو مرتبه " « و اتقوا الله »" ، دردو نوبت در پس و پيش اين جمله ، كه در آنچه پيش میفرستيد خوب دقتكنيد . خدا را جلوی چشم ما حاضر میكند به عنوان يك ناقد ، به عنوان يكبررسی كن ، به عنوان يك محك زن بسيار بصير و دقيق . " « ان الله خبيربما تعملون » " . بعد میفرمايد : " « و لا تكونوا كالذين نسوا اللهفانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون »" ( 2 ) . از آن كسان نباشيد كهخدا را فراموش كردند ، خدا هم خودشان را از خودشان فراموشاند . اين همتعبير عجيبی است . قرآن در يكی از تعبيراتش میگويد هر كس خدا رافراموش كند اثرش اين است كه خودش را فراموش میكند ، يعنی خودواقعیاش را گم میكند ، بين خودش و خودش فاصله قرار میگيرد ، بعد هركاری كه میكند برای خودش نمیكند ، بدبختيها را برای خودش جلب میكنداما خدمتها را نه برای خودش . به عنوان مثال ، آدمی كه دچار حرص و آزشديد است و به حكم حرص و آزكار میكند ، از هر راهی شد ( از حلال ، ازحرام ، از هر جا شد ) جمع میكند و جمع میكند ، او كه به فكر خودش استاگر حساب كند برای صد و پنجاه سال ديگر هم دارد ، در صورتی كه خودشمیداند آنچنان پير شده كه ده سال ديگر هم بيشتر نيست . اين آدمی است كهخودش را فراموش كرده است . او خيال میكند كه برای خودش كار میكند ودر واقع نمیفهمد كه اگر برای خودش هم بخواهد كار كند اين جور نبايد كاركند . " « و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك همالفاسقون »" . اين آيه را به اين مناسبت عرض كرديم كه قرآن روی ارتباط عالم دنيا وعالم پاورقی : . 1 ناقد يعنی انتقاد كن ، از اصل كلمه اصطلاح صرافی است . صراف كهسكه را به محك میزند برای اينكه عيارش را به دست بياورد ، اين عملشرا میگويند " نقد " . اصلا نقد يعنی همين عمل ، بعد اين كلمه را درجاهای ديگر به كار بردهاند كه حافظ هم خوب میگويد :
[ يعنی ] تا بفهمند كه همه كارهايشان غلط است . . 2 حشر / . 19 |