دارد با علت خودش ، به طوری كه اگر علتش نباشد محال است پيدا بشود ،و حال آنكه آنچه علم سراغ دارد يا تقارن است و يا تعاقب و توالی . ماهميشه آنچه كه ديدهايم و آزمايش كردهايم توالی دو حادثه يا تعاقب دوحادثه بوده است ولی مسأله وابستگی كه ما در باب علت و معلول قائلهستيم اصلا يك مفهوم غير محسوس است . اين وابستگی با اينكه يك خاصيتمجرد ماوراء الطبيعی هم نيست ولی يك خاصيت محسوس هم نيست . قبولشكردهايم . شما مسأله قوه و نيرو را قبول كردهايد . ما هم اينجا بيش ازاين نمیگوييم . میگوييد تعريف ، ما كه تعريف نكرديم و نخواستيم تعريفكنيم . امروز هم كه میگويند تعريف كردن كار خوبی نيست ، يعنی تعريفكردن كار بسيار مشكلی است ، واقعا تعريف كردن اشياء كار بسيار سختیاست و به عقيده بعضی قدما محال است ما بتوانيم اشياء را تعريف حقيقیبكنيم ولی وجود اشياء را بدون اينكه بتوانيم تعريف كنيم ، از رویآثارشان كشف میكنيم . اين ديگر عادیترين و طبيعیترين چيزی است كه علومهم قبول میكنند . شما خود نيروی برق را میتوانيد تعريف كنيد ؟ شك هم دروجودش نداريد . احدی تا حالا نتوانسته نيروی برق را تعريف كند يا مدعیتعريفش باشد يا در مقام تعريفش باشد ، و حتی تا حالا كسی توانسته خود آنرا به صورت يك امر جدا از ماده بررسی كند يا هر چه بررسی شده رویآثارش شده است ؟ ولی آثارش كه بررسی شده ، علم به وجود چنين نيرويیيقين پيدا كرده است . شما اگر ايرادی داريد ، بايد در اين بررسيها ايرادداشته باشيد كه اين بررسيها بررسيهای ناقصی است يا كامل ؟ اگر گفتيد نه، اين مقدار بررسی از نظر علمی كافی نيست ، اين يك حرفی است . بگوييداين مقدار بررسی از نظر علمی كافی نيست كه وجود يك نيروی آنچنانی راثابت كند ، يعنی خواصی كه در ماده است برای توجيه آن كافی نيست ، ايننيروی ديگری است . اما شما اگر بررسی را بررسی كاملی بدانيد ، نمیتوانيدبگوييد علم به وجود چنين چيزی اقرار ندارد يا ما نمیتوانيم چنين چيزی راتعريف كنيم . ما خود خدا را هم نمیتوانيم تعريف كنيم . مگر ما خدا رامیتوانيم تعريف كنيم ؟ مگر خدا قابل تعريف است ؟ درباره مسأله تكامل ، من عرض كردم كه تكامل يك نطفه در جنين هماناندازه دليل است كه تكامل انواع در طول ميليونها سال و ميلياردها سال ،يعنی اينكه يك سلول از آن حالت يك سلولی برسد به اين حالت كمالی يكانسان كامل ، اين همان اندازه دخالت يك نيروی ديگری را نشان میدهد كهمسأله تكامل انواع در طول |