در تكامل فرد ، همين كه فرض كنيد يك فرد يك گياه ، يك دانهای ، يكنهالی به صورت يك درخت در میآيد يا يك هسته به صورت يك گل و بهصورت يك درخت در میآيد و يا يك نطفه به صورت يك انسان و يك حيوانبزرگ در میآيد ، [ در تمام اين موارد ] اين سؤال را البته در شكلقدمايیاش طرح میكنند : چه حسابی در كار است كه موجود زنده از اولی كهبه وجود میآيد شروع به خرابی و شروع به پيری نمیكند ؟ به عبارت ديگر ،هر ماشينی كه ساخته میشود ، نوترين و سالمترين و نيرومندترين روز آنماشين ، روزی است كه ساخته شده و از كارخانه در آمده است . هر يك روزیكه بگذرد و به هر اندازه كه كار كند رو به كهنگی و فرسودگی میرود . ولیدر موجودهای زنده اين طور نيست . موجود زنده در ابتدا كه به وجود میآيد، روز اول كهنگیاش نيست ، لا اقل تا يك مقدار زيادی رو به نوتر شدن ورو به رشد میرود و دائما خودش را رشد میدهد و تقويت میكند و برتجهيزات خودش میافزايد و حال آنكه اگر فقط همان ساختمان مادی و جسمانیخودش بود ، بايد از روز اول به سوی زوال و كهنگی و فرسودگی برود . ممكناست شما بگوييد كه هر موجود زندهای در عين اينكه به سوی رشد و تكاملمیرود ، در عين حال باز به نوعی به سوی كهنگی و فرسودگی میرود . میگوييمدر عين حال ، در يك جهت رو به تكامل میرود ، همين تكامل چرا ؟ اينبالاخره حكايت میكند از يك نيرويی كه اين موجود را به سوی تكامل میبرد .اين ، نماينده يك نيرويی است در اين شیء كه آن نيرو پيشبرنده است .اين حالت كه در فرد وجود دارد چون تكامل انواع هم از فرد شروع میشودديگر فرق نمیكند كه اين فرد در يك قالب ثابتی تكامل پيدا كند ، مثلا اينفرد خزنده در همين قالب ثابت تكامل پيدا كند يا نه ، به اين معنا كه بهآن حد پدر و مادرش كه رسيد ، به حد نوعش كه رسيد ، آنجا متوقف شود ياچهار قدم هم از حد جد خودش و پدر و مادر خودش بالاتر برود و در نسلخودش هم اين اثر را بگذارد به طوری كه نسل او هم كه بعد میآيد چهار قدمبالاتر برود ، بلكه او هم چهار قدم از نسل پيش خودش بالاتر برود . اينجهت كه نسلهای بعدی از نسلهای پيشين قدمی جلوتر رفته باشند يا نرفتهباشند ، در اصل اين استدلال تأثيری ندارد . آنچه كه در اين استدلال تأثيردارد تكامل فرد است ، اعم از اينكه تكامل نوع صورت بگيرد يا تكامل نوعصورت نگيرد . واقعا مسأله تكامل از نظر قدما يك مسأله ماوراء الطبيعیاست . وقتی میگويم |