اندازه استعداد وجودش میرسد ، اما اينكه دلش به آن معنا بسوزد و متأثرشود [ اين طور نيست ] ، اينها مال ما بشرها و موجودات است . اگر چنينتأثری در او باشد ، ديگر خدا نيست ، تحت تأثير عوامل خارجی قرار گرفتهاست ، او تحت تأثير عوامل خارجی قرار نمیگيرد . - چرا خدا عمل بد را به عدلش جواب میدهد ولی عمل خوب را به فضلش .استاد : همان مسأله " « عشر امثالها »" فضل میشود . عرض كردم "مثل " به كمك آيات ديگر ، خودش است ، " مثل آن " يعنی بيشتر ازخودش نيست . قهرا اگر ما آن آيات را گرفتيم كه میگويد نفس عمل هست ،" « مثلها »" در اينجا يعنی بيش از خودش نيست ، همان خودش نه بيشاز خودش . ولی در كارهای خير ، خودش در حالی است كه به فضل الهی بارهم داده ، و الا بايد همان حرف متكلمين را بگوييم كه عملش اينجا میماند، بعد يك مجازاتی ، يك چوبی هم میآيند میزنند . صحبت چوب زدن نيست .- راجع به اينكه مدت 50 - 60 سال كار خوب يا بد میكنيم ، چرا بايد تاابد نتيجه داشته باشد ، اين سؤال شده بود و جواب را اين طور داده بودندكه میبينيم بيشتر روی عاقبت به خيری تأكيد میشود ، يعنی برای آن نتيجهایاست كه آخر ، انسان میگيرد و آن برداشتی كه بايد نسبت به زندگی داشتهباشد . بعد در آنجا اين طور ذكر شده بود كه خداوند میداند فرد صالح اگرتا ابد زنده باشد كارهای صلاح و خوب خواهد كرد و اگر فرد فاسق تا ابدزنده باشد فسق و فجور خواهد كرد و تقريبا به عنوان شاهد میتوان آن آيهایرا آورد كه : " « قال رب ارجعون ، لعلی اعمل صالحا »" . به آنها گفتهمیشود : " « كلا انها كلمة هو قائلها »" ( 1 ) يعنی دروغ میگويد ، اواگر برگردد همان كارها را ادامه خواهد داد . بعد روی اين املاك ، يكی ازائمه توجيه كرده بودند كه ابدی بودن نتيجه كار خوب برای آن فرد صالح وابدی بودن عذاب برای آن فرد فاسق ، خلاف عدل نيست . استاد : حساب اين نيست كه خدا میدانست كه او هميشه بد میكند . آنچيزی كه در روايت آمده اين نيست . آنجا حساب نيت و قصد است ، يعنیيكی در نيت و قصدش اين است كه اگر عمر ابد هم پيدا كند خوبی كند و يكیدر قصدش اين است پاورقی : . 1 مؤمنون / 99 و . 100 |