و طوفان شهوت چيزی نيست . از مبادی جنسی سرچشمه میگيرد و به همانجاخاتمه میيابد . افزايش و كاهشش بستگی زيادی دارد به فعاليتهایفيزيولوژيكی دستگاه تناسلی و قهرا به سنين جوانی . با پا گذاشتن به سن ازيك طرف ، و اشباع و افراز از طرف ديگر كاهش میيابد و منتفی میگردد .جوانی كه از ديدن روئی زيبا و موئی مجعد به خود میلرزد و از لمس دستیظريف به خود میپيچد ، بايد بداند جز جريان مادی حيوانی در كار نيست .اينگونه عشقها به سرعت میآيد و به سرعت میرود ، قابل اعتماد و توصيهنيست ، خطرناك است ، فضيلت كش است . تنها با كمك عفاف و تقوا وتسليم نشدن در برابر آن است كه آدمی سود میبرد . يعنی خود اين نيروانسان را به سوی هيچ فضيلتی سوق نمیدهد اما اگر در وجود آدمی رخنه كرد ودر برابر نيروی عفاف و تقوا قرار گرفت و روح ، فشار آنرا تحمل كرد ولیتسليم نشد ، به روح قوت و كمال میبخشد . انسان نوعی ديگر احساسات دارد كه از لحاظ حقيقت و ماهيت با شهوتمغاير است . بهتر است نام آنرا عاطفه و يا به تعبير قرآن " مودت " و" رحمت " بگذاريم . انسان آنگاه كه تحت تأثير شهوات خويش است ، از خود بيرون نرفتهاست ، شخص يا شیء مورد علاقه را برای خودش میخواهد و به شدت میخواهد .اگر درباره معشوق و محبوب میانديشد بدين صورت است كه چگونه از وصال اوبهره مند شود و |