گرفته است . و روی اين حساب ، مصالح حياتی و ساختمان فطری ، انسان راجاذب و دافع پرورده است تا با آنچه در آن خيری احساس میكند بجوشد وآنچه را با اهداف خويش منافر میبيند از خود دور كند و در مقابل آنچهغير از اينهاست كه نه منشأ بهرهای هستند و نه زيانبارند بیاحساس باشد ،و در حقيقت جذب و دفع دوركن اساسی زندگی بشرند و به همان مقداری كه ازآنها كاسته شود در نظام زندگيش خلل جايگزين میگردد و بالاخره آنكه قدرتپر كردن خلاءها را دارد ديگران را به خود جذب میكند و آنكه نه تنها خلاءیرا پر نمیكند بلكه بر خلاءها میافزايد انسانها را از خود طرد میكند وبیتفاوتها هم همچوسنگی در كناری . اختلاف انسانها در جذب و دفع : افراد از لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد ديگر انسان ، يكسان نيستندبلكه به طبقات مختلفی تقسيم میشوند : 1 - افرادی كه نه جاذبه دارند و نه دافعه ، نه كسی آنها را دوست و نهكسی دشمن دارد ، نه عشق و علاقه و ارادت را بر میانگيزند و نه عداوت وحسادت و كينه و نفرت كسی را ، بیتفاوت در بين مردم راه میروند مثل ايناست كه يك سنگ در ميان مردم راه برود . اين ، يك موجود ساقط و بیاثر است . آدمی كه هيچگونه نقطه مثبتی در اووجود ندارد ( مقصود از مثبت تنها جهت فضيلت نيست ، بلكه شقاوتها نيزدر اينجا مقصود است ) نه از نظر فضيلت و نه |