بشود . قرآن نبايد موضوعات را شماره كند و انگشت روی حق و باطل بگذارد. چنين چيزی ممكن نيست . قرآن آمده است تا جاودانه بماند پس بايد اصولو كليات را روشن كند تا در هر عصری باطلی رودرروی حق قرار میگيرد مردمبا معيار آن كليات عمل كنند . اين ديگر وظيفه خود مردم است كه با ارائهاصل " « و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا ». . . " چشمشان را بازكنند و فرقه طاغی را از فرقه غير طاغی تشخيص دهند و اگر واقعا فرقهسركش دست از سركشی كشيد بپذيرند و اما اگر دست نكشيد و حيله كرد وبرای اينكه خود را از شكست نجات دهد تا فرصت جديدی برای حمله به دستآورد و دوباره سركشی كند و به ذيل آيه كه میفرمايد : « فان فائت فاصلحوا بينهما ». متمسك شود ، حيله او را نپذيرند . تشخيص همه اينها با خود مردم است . قرآن میخواهد مسلمانان رشد عقلی واجتماعی داشته باشند و به موجب همان رشد عقلی مرد حق را از غير مرد حقتميز دهند . قرآن نيامده است كه برای هميشه با مردم مانند ولی صغير باصغير عمل كند ، جزئيات زندگی آنها را با قيموميت شخصی انجام دهد و هرمورد خاص را با علامت و نشانه حسی تعيين نمايد . اساسا شناخت اشخاص و ميزان صلاحيت آنها و حدود شايستگی و وابستگیآنها به اسلام و حقايق اسلامی خود يك وظيفه است و غالبا ما از اين وظيفهخطير غافليم . |